مطلبی که در زیر میخوانید قسمتی و گزیده ای از کتاب " احیای تفکر اسلامی " شهید مطهری است که ایشان در سال ۱۳۴۹ در حسینیه ی ارشاد  به مناسبت یادبود اقبال لاهوری ایراد سخنرانی کرده اند:

 "یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت، اسمش را گذشته بود منطق ماشین دودی.

می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم. وقتی بچه بودم منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن زمان قطار به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران - شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه ایستاده بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند ببین چه موجود عجیبی است! معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به آن نگاه می کردند.

کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند، و اگر باید برایش اعجاب قائل بود اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند.

 این معما برایم بود تا وقتی بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود."

 شهید مطهری در ادامه اشاره به این نکته دارند که این مسئله نشان دهنده ی موت و حیات یک جامعه است. حال دوستان با توجه به این مثال و حوادث یک سال گذشته و اتفاقات و موضع گیری های گروه ها و خواص سیاسی این مملکت ، بببینید که چند درصد از افرد و اشخاص و گروه های سیاسی این مملکت هنوز زنده اند. البته زنده ترین افراد در این مملکت همین افرادی هستنند که عوام نامیده می شوند. چون برای کسانی احترام قائل هستند که متکلم هستند نه ساکت، متحرکند نه ساکن، باخبرترند نه بی خبرتر.