نبود فرهنگي كه از نوآوري حمايت كند؛
احساس مالكيت نكردن و از آن خود ندانستن سازمان توسط مديران؛
فقدان يك فرايند گسترده و فراگير جهت نوآوري؛
 تخصيص ندادن منابع كافي براي اين فرايند؛
عدم ارتباط بين پروژه ها و طرحها با استراتژي سازمان؛
صرف نكردن زمان و انرژي كافي براي رفع ابهامات سازماني؛
ايجاد نكردن تنوع در فرايندها (عقايد مختلف و متضاد)؛
توسعه نـدادن ابـزارها و سنجشهـاي انـــدازه گيري پيشـرفت؛
عدم وجود مربيان و مديران توانا در تيم هاي نوآوري؛
فقدان يك سيستم ايده پرداز مديريتي.