(۱) بخشش لازم نیست٬ اعدامش کنید.

وقتی موضوع فیتیله‌ها یکدفعه تبدیل به یک موج اعتراضی شد در شبکه‌های اجتماعی گفتگوها رفت به سمت اعدام. عجیب بود که با بروز چنین اتفاقی مردم تقاضای اعدام می‌کنند. از طرفی صدا و سیما هم به این موضوع پرداخت و مصاحبه‌هایی از تلویزیون پخش شد که این برنامه رو یک توهین قلمداد می‌کردند (که منظقی هم بود) اما بلافاصله این موضوع وصل شد به دست‌های پشت پرده که می‌خواهند اتحاد ملی را صلب کنند. موضوع در آستانه انتخابات مجلس رنگ و بوی سیاسی گرفت و افراد مختلف از جمله روحانیون هم نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند.

(۲) فرهنگ عذرخواهی

نیکی کریمی که اکران فیلمش به دلیل تمدید اکران فیلم محمد رسول‌الله(ص) تعویق افتاد دست‌نویسی را از خودش منتشر کرد و از مخاطب‌ها بابت این تاخیر عذرخواهی کرد و موج مثبتی را راه انداخت که قاعدتا باعث خواهد شد مخاطب‌های بیشتری برای دیدن فیلمش به سینما بروند. در واقع او به‌جای این‌که شروع کند به اعتراض به دست‌های پشت‌پرده و چه و چه با چند خط فضا را به نفع خودش رقم زد.

(۳) عذرخواهی علی‌ضیاء

ماجرای ویدئوی علی‌ضیاء به فاصله چند ساعت بعد از اتمام دربی دست به دست در موبایل‌ها می‌چرخید و خیلی سریع اعتبار این مجری تلویزیون زیر سوال رفت. طبیعی است که فردی که چهره‌ی رسانه‌ای است باید در ادبیات رفتاری و گفتاری خود ملاحظات زیادی داشته باشد. اما در هر صورت هر آدمی ممکن است دچار اشتباه بشود و خطا کند. طبیعتا ما به افراد مشهور هرگز حق خطا نمی‌دیم و اگر چنین اتفاقی بیافتد احساس می‌کنیم بابت اعتمادی که به آنها داشته‌ایم باید احقاق حق کنیم. دستمان هم که به طرف نمی‌رسد پس شروع می‌کنیم به فحاشی کردن.

علی ضیاء اما بلافاصله حرکت هوشمندانه‌ای انجام داد و با یک تیم رسانه‌ای رفت و رسما از پرویز مظلومی عذرخواهی کرد. بماند که بعد از عذرخواهی هم از طرف مخاطب‌ها درخواست اشد مجازات برایش می‌شد و مظلومی مورد اعتراض قرار گرفت که چرا اصلا بخشیدی؟ اما همین حرکت علی ضیاء باعث شد حداقل فکر کنیم که آدمی که خطا می‌کند باید شهامت عذرخواهی رسمی را هم داشته باشد که او داشت.

(۴) فتیله‌ها کجا هستند؟

بعد از این اتفاق کارگردان برنامه فیتیله‌ها یادداشتی با این مضمون منتشر کرد:

 

    سلام بر تمام ملت ایران. امروز؛ روز تلخی بر ما گذشت. گفتیم مانند همیشه با شما حرف بزنیم با شما که بیست و چهار سال هم صحبت و همدل بودیم. دلهای ما آنقدر بهم نزدیک بود که شما بیست و چهار سال ما را در جمع خود پذیرفتید.

    همیشه از دوستی و اتحاد گفتیم. محبت بی چشم داشت شعارمان بود و لبخند را بر روی لبان کودکانتان نشاندیم. همیشه از ترک و لر و گیلکی در نمایش هایمان نماینده داشتیم از آن رو که ایران را با همه قومیت هایش زیبا می دانیم.

    مگر می شود و می توانیم به توهین و تحقیر فکر کنیم؟ مگر می توانیم به آزار هم میهنان‌مان بیاندیشیم.به عنوان کارگردان فیتیله افتخار کرده و می کنم که فرزند ایران و آذربایجانم. مگر می شود که عموهایی که بیست و چهار سال با شما زندگی کرده اند در مقام توهین به ملت غیور آذربایجان نمایشی را اجرا کنند.ما خدمت گزار شماییم امید ما شمایید. نمی گوییم در این چند سال اشتباه نکرده ایم اما می دانید و می دانیم که گل بی عیب فقط خداست. منبع (+)

به‌ظاهر هم فیتیله‌ای‌ها از مصاحبه منع شده‌اند و اجازه صحبت ندارند و صفحه اینستاگرامشان هم از حالت Public به Private تغییر وضعیت داده.

(۵) سرزمین کهن٬ مهران مدیری و …

ماجرای فیتیله‌ها برای ما یک اتفاق تکراری است. دو سه قسمت از سریال سرزمین کهن کمال تبریزی که پخش شد بخش دیگری از جامعه اعتراض کرد و پخش سریالی که چندسال برای ساختش زمان و هزینه صرف شده بود رفت به آرشیو صدا و سیما. مهران مدیری که هم درباره پزشک‌ها برنامه ساخت موج اعتراض‌ها شروع شد. قبلا هم همین شرایط را برای پرستاران و گروه‌های دیگر تجربه کرده بودیم. بنابراین ماجرای توقیف٬ چه برنامه تلویزیونی باشد و چه روزنامه و مجله یک امر عادی در کشور ما است و همیشه کسی هست که به یک جریان اعتراض کند.

(۶) واکنش صدا و سیما

رئیس سازمان صدا و سیما در یک پیام اعلام کرد که پخش برنامه متوقف شده (که منطقی بود) و با عوامل برخورد جدی شده و رئیس شبکه و گروه کودک و خاطیان توبیخ شده‌اند و در آستانه‌ی اخراج از صدا و سیما هستند. در این شرایط همیشه اولین واکنش ما توبیخ به سخت‌ترین حالت ممکنش است. همانطور که در فضای مجازی درخواست اعدام می‌شود روسای صدا و سیما هم همین اقدام دم دستی را به‌عنوان اولین انتخاب خود می‌دانند. مسئولین رسانه‌ی ملی برای این موضوع شروع می‌کنند به عذرخواهی کردن. شاید عذرخواهی برای یک برنامه‌ی کودک راحت‌تر باشد تا عذرخواهی‌های بزرگ‌تری که در سال‌های قبل از طرف مسئولین مملکتی باید می‌شد و هربار برایش یک فرار رو به جلو اتفاق افتاد.

(۷) خشم ما

به این فکر می‌کنم که ما چقدر در جامعه فریاد داریم که بیرون نمی‌‌‌آید. چقدر بهانه‌گیر شده‌ایم. چقدر می‌گردیم که خطاکارها را پیدا و مجازات کنیم. چقدر حواسمان هست که کسی اگر توهینی کرد سریع یقه‌اش را بگیریم و توهینش را تلافی کنیم. ما آنقدر خشمگینیم و آنقدر این خشم را پشت لبخندهایمان پنهان می‌کنیم که با هر اتفاقی به شکلی این خشم سرکوب شده را به بیشترین شکل ممکن‌اش بروز می‌دهیم.

(۸) چه کار دیگری می‌شد انجام داد؟

ما همیشه توبیخ می‌کنیم. همیشه محکوم می‌کنیم. همیشه برخورد قهری می‌کنیم. فرقی هم ندارد موضوع اینترنت باشد٬ ماهواره باشد٬ حجاب باشد یا مقاله و برنامه‌ی تلویزیونی.  فیتیله‌ها در کنار اشتباهی که مرتکب شده‌اند لحظات خوبی را هم در طول سال‌ها برای مخاطب‌های خود رقم زده‌اند. آیا آن زمان که با چینی‌ها شوخی کرده‌اند باید شاهد موج اعتراض چینی‌ها می‌بودیم؟ (ما به خودمان حق می‌دهیم که با هرکسی غیر از خودمان هرجور که می‌خواهیم برخورد کنیم. رفتارمان نسبت به افغان‌ها و اعراب نمایش دهنده این ماجرا است. اما اگر همان برخورد٬ خود ما را تحت تاثیر قرار دهد شروع می‌کنیم به مقابله کردن)

آیا در این شرایط که برای رسانه‌ی ملی هم اثرش بسیار مهم است نمی‌شد برنامه‌ای ترتیب داد و تریبونی به فیتیله‌ای‌ها داده می‌شد تا در مورد کارشان توضیح دهند؟ به کسی هم که قتل می‌کند در دادگاه اجازه دفاع می‌دهند. اجازه می‌دهند بگوید چرا مرتکب اشتباه شده و فرصت فرجام خواهی می‌دهند. آیا حداقل حق این گروه نبود که به آنها فرصت عذرخواهی داده شود؟ و آیا خود آنها بهتر نبود خیلی زود چنین اقدامی می‌کردند؟ (حالا معلوم نیست فیتیله‌ای خودشان را پنهان کرده‌اند یا موضوع وقتی وصل می‌شود به امنیت ملی و زیر سوال رفتن اتحاد ملی آنها هم از حق هرگونه صحبت منع می‌شوند)

رئیس سازمان صدا و سیما در واکنش به اتفاقات اخیر در برنا‌های زنده دستور تولیدی شدن برنامه‌ها را داده‌اند. این هم پاک کردن همیگشی صورت مسئله هاست. برای این‌که اتفاقی نیافتد می‌جنگیم که زمینه‌های بروز اتفاق را محو کنیم و همین هم باعث از بین رفتن پتانسیل‌های دیگر می‌شود. همانطور که برای درست شدن اقتصاد داخلی می‌رویم به سمت افزایش صف تقاضای وام خرید کالای ایرانی.

(۹) ما نمی‌بخشیم

دوست ندارم بگویم ما ملتی هستیم که…

اما انگار یادمان رفته بخشیدن بخشی از فرهنگ ما بوده. فراموش کرده‌ایم که ذات دینمان و آموزه‌هایمان در مورد این بوده که خطاهای دیگران را فریاد نکنیم. یادمان رفته که بخشش بخاطر خود ماست و بخاطر سبکی ما. ما نمی‌بخشیم و فرقی نمی‌کند که این بخشش پای چوبه‌ی دار باشد یا بخشش کسی که خطای رفتاری داشته. ما آنقدر از بخشیدن می‌ترسیم که در شروع یک کار می‌خواهیم تمام راه‌هایی که ممکن است به خطا برسد را بررسی کنیم و آنقدر این رویکرد را گسترش می‌دهیم که باعث می‌شود بیشتر به محدودکردن‌ها فکر کنیم که جایی برای حرکت رو به‌جلو نمی‌ماند.

با این رویکرد نقش ما در جامعه این است که بیشتر ترمز همدیگر را بکشیم تا به‌هم فرصت رشد و پیشرفت بدهیم.

(۱۰) یک روزی ما جای فیتیله‌ها خواهیم بود

وقتی مصاحبه‌ی مردم و پیام مسئولین درباره فیتیله‌ها را می‌دیدم ترسیدم. ترسیدم برای خودم و تک‌تک مردم. که هرکدام از ما اگر رشد کنیم و دچار خطا بشویم (که می‌شویم) آنگاه باید مورد هجوم عظیمی قرار بگیریم. آنگاه باید تمام آرزوهایمان را کنار بگذاریم و برویم یک گوشه افسرده شویم. اسمش را باید بگذاریم نخبه کشی٬ قهرمان کشی٬ معروف کشی یا هرچیزی. این رفتارها نشان می‌دهد که اگر فرد یا گروهی که از حدی در این مملکت بزرگ‌تر می‌شوند همواره با خطر تیشه به ریشه زده شدن روبرو است. همیشه گفته‌ام که وقتی در آدم‌ها و یک جامعه بخواهی دنبال خطا بگردی حتما آن را پیدا می‌کنی. وقتی دنبال مشکل بگردی٬ مشکل پیدا می‌کنی. آنچه در جستجوی آنی٬ آنی.

نگرانم! نگرانم که کلمه‌ی اعدام را به‌سادگی استفاده می‌کنیم. همانقدر که باید نگران وجود اسلحه در خانه بود باید نگران کلمه‌های تکراری منفی یک خانواده هم بود. به لظف شبکه‌های اجتماعی ما کلمه‌های تکراری مملکتمان را که بیشتر انتقام جویانه و توهین آمیز است می‌بینیم. برای این‌که کسی فحش ندهد نمی‌توانی بگویی خفه‌شو! برای این‌که کسی فحش ندهد نمی‌توانی دهانش را به‌زور ببندی. برای این‌که یک درخت کج رشد نکند آن را از ریشه در نمی‌آوری.

چشم‌هایمان را کمی باز کنیم. شاید روزی ما نیاز به بخشیده شدن داشته باشیم و بخشیده نشویم. آنگاه می‌فهمیم که نفس کشیدن در هوایی که اکسیژن‌اش خالی از گذشت است چقدر سخت خواهد بود.

(۱۱) چند کلمه با آذری‌ها و دیگران

رفیق آذری داشتم که اسمش حسین بود و در همان سال‌های جوانی در یک تصادف فوت کرد و بچه‌ی سه‌ماهه‌اش را یتیم کرد. حسین لهجه‌ی غلیط آذری داشت و بسیار آدم شیرین و شوخ‌طبعی بود. همیشه راجع به مسئله جوک‌های آذری می‌گفت خود ما آنقدر حساسیت نشان می‌دهیم که بقیه هم باور می‌کنند خبری است.

وقتی به موضوع فیتیله‌ها و مسائل مشابه فکر می‌کنم پرسش‌های در ذهنم نقش می‌بندد. مثلا چه می‌شد اگر به جای اعتراض با این سبک و سیاق می‌توانستیم از موضوع بگذریم و بجای این‌که تمام انرژی‌مان را برای انتقام صرف کنیم می‌گذاشتیم روی گسترش ارزشمندی‌های فرهنگی‌مان؟ چه می‌شد به جای سال‌ها جنگ با رفتارهایی که دوشتشان نداشتیم انرژی‌مان را صرف نشان دادن خوبی‌هایمان می‌کردیم؟ چه می‌شد بیشتر به بقیه توضیح می‌دادیم که وقتی جوکی می‌گویی ممکن است من درون خودم نخندم و ناراحت باشم اما همین را به سادگی می‌گفتیم؟ آیا این رفتار احترام بیشتری همراه نداشت؟ چه می‌شد به‌جای نمایش خشم در مقابل کاستی‌ها٬ مهربانی و بزرگواری‌مان را بیشتر نشان می‌دادیم؟

 

وقتی یک خارجی وارد ایران می‌شود ما آنقدر متین و مهربان و دست و دلباز می‌شویم تا او باور کند تصویری که از ما داشته اشتباه بوده. چه می‌شد همین رویکرد را هم برای خودمان و مردم داخل کشور پیش می‌گرفتیم؟

امیر مهرانی

مربی / سخنران / نویسنده