تعداد اختراعات ثبت شده شرکت سامسونگ در آمريکا در سال 2014 به عدد شگفت انگيز 4952 رسيده است. اگر تعداد روزهای کاری سال را حدود 250 روز در نظر بگيريم، متوجه می‌شویم که کارکنان شرکت سامسونگ در هر روز حدود 20 اختراع را با موفقيت ثبت کرده‌اند. بدون احتساب اختراعاتی که اين شرکت به هر دليلی تمايل به ثبت آنها نداشته يا با ثبت آنها موافقت نشده است، هر روز 20 پروژه بی‌همتا در سطح جهانی در این شرکت به نتيجه رسيده است. با توجه به اين که طبق آمار از هر 100 تلاش نوآورانه، يکی دو مورد بيشتر شانس موفقيت ندارند، بايد نتيجه گرفت که روزانه کار بر روی چند هزار پروژه نوآوارنه در سامسونگ شروع می‌شود. اين به جز پروژه‌های نوآورانه جاری آن شرکت است.

 از اين آمار نبايد به سادگی گذشت. بايد قدری فکر کرد و پرسيد که فضای کار و بينش مديران و کارکنان یک شرکت بايد چگونه باشد تا "روزانه هزاران پروژه نوآورانه در آن شروع شود." چه چيزی باعث می‌شود که شرکتی با هزاران نوع محصول و پروژه ريز و درشت در بازار جهانی، که بالطبع زير بار انواع و اقسام فشارهای زمانی و هزينه‌ای است، روزانه چند هزار پروژه پرهزينه و پرريسک نوآورانه را کليد بزند؟ اين پرسش می‌تواند چندين پاسخ داشته باشد اما يکی از مهم‌ترين آنها "اراده آهنين برای ساختن فردای مطلوب" است.

 شرکت‌هايي که در ديروز و امروز گير کرده‌اند نمی‌توانند به نوآوری فکر کنند و برای نوآوری دل به دريا بزنند. به آب و آتش زدن برای نوآوری، کار کسانی است که عطشِ ساختن فردا دارند. برای ساخت فردا بايد آن را شناخت و ابزارها و لوازم آن را فراهم کرد. با افکار و لوازم پوسيده‌ی ديروز نمی‌توان به فکر ساختن فردا بود. رهبران سامسونگ موفق شده‌اند که در عين هدايت نيروی کار سازمان برای برآوردن نيازهای عملياتی امروزشان، دل و جان کارکنان را به فردا ببرند. اگر چه ممکن است صحبت کردن درباره اين کار ساده باشد، اما اجرای آن در عمل کار بسيار دشواری است.

 اکنون بياييد از خود بپرسيم آيا سازمان‌ها و شرکت‌های ايرانی مهيای ساختن فردا هستند؟ بی‌شک پاسخ منفی است. در بيشتر شرکت‌های ايرانی، می‌توان بوی مسموم "روزمرگیِ گذشته-گرا" را به محض ورود حس کرد. ای کاش اين روزمرگی از جنس امروزی بود!!! بيشتر سازمان‌ها و شرکت‌های ايرانی با واقعيت‌های امروزين دنيای کسب‌وکار، فاصله بسيار دارند. در دنياي امروز که پيشتازی در گرو نوآوری و خلق و تجاری‌سازی دانش است، هنوز بسياری از مديران ايرانی سودای دلالی کالاهای فیزیکی وارداتی در فضای پساتحريم را در سر می‌پرورانند. اگر چه سايه سنگين اقتصادِ نفتیِ دولتی و تحريم‌های ظالمانه بين‌المللی در شکل‌گيری اين اتمسفرِ کشنده‌یِ گذشته-گرا سهم داشته‌اند، اما شرکت‌ها (به ويژه شرکت‌های خصوصی) می‌توانند انتخاب کنند که همچون اسلاف خود در گذشته غرق نشود. آنها می‌توانند چشم‌ها را بشويند و جور ديگر ببينند!

 بهانه نگارش اين متن، اقدام تحسين برانگيز شرکت ديجی‌کالا در اعلام چالشی به نام "نگاهی به فردا" است. در فراخوان مشارکت در اين چالش چنين آمده: "دیجی‌کـالایِ امـروز، حـاصل رؤیـا و تلاش دیـروز است و زادۀ نوآوری. برای ساختن فردا هم بی‌گمان رؤیاها و برنامه‌های بسیاری داریم. در تمام این روزها اما، همراهی شماست که به دیجی‌کالا نیرو می‌بخشد و مسیر حرکت را روشن می‌کند. پس ... بیایید کمی خیال‌پردازانه فردا را تصویر کنیم: در تصویری که از جهانِ شش سال بعد در ذهن دارید ... شرح دهيد که دیجی‌کالا در سال ۱۴۰۰: (1) در چه حوزه‌هایی از کسب‌وکار فعال است؟ (2) چه خدمت‌های تازه‌ای عرضه می‌کند؟ (3) از چه فناوری‌هایی برای ارائۀ آن خدمت‌ها استفاده می‌کند؟ (4) در میدان رقابت چگونه عمل کرده است؟"

 فراموش نکنيد که ديجی‌کالا دوره رشد سريع خود را طی می‌کند و در اين دوره به شدت زير فشار عمليات روزمره است. در فضای غالب اقتصاد ايران، شرکتی که روزانه چند ده يا چندصدهزار سفارش آنلاين را از سراسر ايران گرفته و پردازش می‌کند، وقتی برای حرف‌های فانتزی و خيال‌بافی ندارد. اما مديران ديجی‌کالا تصميم گرفته‌اند که جور ديگر ببينند و آينده‌شان را خودشان بسازند. آنها نشان داده‌اند که حاضرند به لوازم ساختن آينده تن بدهند. من "عطش ساختن آينده" را در اين مديران جوان احساس می‌کنم و از اين نظر به آنها تبريک می‌گويم. اميدوارم اين عطش در نسل جديد مديران ايرانی فراگير و همه‌گير شود! اين عطش، همان گوهر گمشده‌ای است که می‌تواند در خدمت تعالی و جهانی‌شدن شرکت‌های ايرانی قرار بگیرد و اقتصاد ايران را دگرگون کند.

منبع