درآمدزایی و بالارفتن مخارج سازمان صداوسیما

سیاوش صلواتیان که از منظر مدیریت رسانه به موضوع می‌پرداخت به صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری درباره‌ی شیوه‌ی تأمین مالی تلویزیون اشاره و اظهار کرد که این بیانات از جنبه‌ی مسائل شرعی نبوده و بحث رهبری درباره توسعه‌ی سبک‌زندگی راحت‌طلبانه توسط این نوع از درآمد بوده است.

او همچنین راه‌های درآمد صداوسیما را به دو بخش تقسیم کرد: ابتدا بودجه عمومی که سازمان صداوسیما سهمی از آن دارد و سپس درآمدزایی از طریق تبلیغات که در حال حاضر ۸۰% درآمدزایی سازمان صداوسیما از این طریق است. البته صلواتیان اشاره کرد که به‌دلیل مشکلات میان دولت و سازمان صداوسیما، راه درآمدزایی اول در سال‌های اخیر دچار مشکلاتی شده است.

او در ادامه با تأیید سخنان منتظرقائم بیان کرد که نمی‌توان سازمان صداوسیما را به‌طور مشخص یک رسانه‌ی خدمت عمومی، خصوصی یا دولتی دانست؛ چراکه هم‌زمان باید شعار خدمت عمومی را بدهد، بودجه‌اش را از دولت بگیرد و خودش نیز درآمدزایی داشته باشد. همچنین عنوان کرد که با توجه به شرایط رکود کشور، اولین هزینه‌هایی که از آن‌ها کسر می‌شود، هزینه‌های تبلیغات است و صداوسیما در این زمینه نیز دچار مشکل شده است. دچار مشکل‌شدن این دو راه درآمدزایی و بالارفتن مخارج سازمان صداوسیما به‌طور هم‌زمان باعث شده است تا سازمان صداوسیما به‌دنبال کسب درآمد از مسیرهای جدید باشد.

صلواتیان در پایان سخنان خود در بخش اول نیز اظهار کرد که یکی از مسائل موجود، تلاش ناخودآگاه فرهنگ سازمانی برای مقابله با راه‌های درآمدزایی پردردسر و روی‌آوردن به راه‌های بسیار ساده است.

برنامه سازی منطبق بر اقتصاد سیاسی بازار

دکتر مهدی خوئی نیز در ادامه‌ی برنامه بیان کرد که برای پرداختن به اقتصاد سیاسی تلویزیون لازم است منطق درآمدزایی تلویزیون را از سوژه‌سازی تلویزیون در برابر این منطق جدا کرد. ایشان شش شاخصه‌ی اصلی برای برنامه‌های حال حاضر تلویزیون بیان کردند که منطبق بر اقتصاد سیاسی بازار آزاد هستند. ترویج معنای رهایی فردی، امکان خوشحال‌بودن در کنار نابرابری‌های ساختاری، منطق موفقیت در گرو استعداد و کشف آن، تعریف و برقراری نسبت با گذشته، قهرمان‌سازی برای رهایی به‌جای نهاد و ساختار و برقراری نسبت آئینی با ایدئولوژی شش شاخصی هستند که خوئی به آن‌ها اشاره کرد.

باید از منابع درآمد و هزینه‌کرد بهینه مراقبت کنیم

مهدی منتظرقائم در بخش دوم بیان کرد که اگر سوژه‌ی تحمیلی از بالا به پایین درست شود، هیچ شهروندی حاضر نخواهد شد حتی ۱,۰۰۰ تومان برای برنامه‌سازی در تلویزیون خرج کند. او بحث را این‌گونه ادامه داد که اقتصاد سیاسی به ما می‌گوید که باید از منابع درآمد و هزینه‌کرد بهینه مراقبت کنیم؛ بدین معنا که ما می‌توانیم بر اساس اهداف مالک از نتایج هزینه‌ها سوال کنیم.

منتظرقائم با اشاره به هزینه‌های به‌غیر از برنامه‌سازی صداوسیما بیان کرد که صداوسیما به چه دلیلی هزینه‌های میلیاردی خرج پیام‌رسان سروش کرده است؟ آیا این کار در حوزه‌ی وظایف صداوسیماست؟ در این صورت نقش شورای عالی فضای مجازی چیست؟ ایشان در ادامه اضافه کردند که اقتصاد سیاسی بدین معناست که سوال شود کسانی که در حوزه‌ی تولید کار نمی‌کنند، به چه دلیلی حقوق دریافت می‌کنند؟

 

استعاره‌ی سازمانی اکثر ما سازمان ماشینی است

صلواتیان از مفهوم استعاره‌های سازمانی سخن گفت و بیان کرد که استعاره‌ی سازمانی اکثر ما سازمان ماشینی است؛ به این معنی که دوست داریم دکمه‌ای را فشار دهیم و همه‌ی مشکلات صداوسیما را حل کنیم. همچنین مشکل اصلی سازمان صداوسیما در حال حاضر این است که مسئله‌اش را تنها از منظر اقتصاد می‌بیند که آن را نیز فقط از جانب درآمدی مدنظر دارد.

او اظهار کرد که راه‌حل رفتن به عقب و نگاه‌کردن به‌طور جامع‌تر است. در همه‌جای دنیا سازمان‌ها فعالیت‌های حاشیه‌ای خود را برون‌سپاری می‌کنند؛ اما سازمان صداوسیما فعالیت اصلی خودش که تولید محتواست را برون‌سپاری کرده و فعالیت‌های حاشیه‌ای را خودش انجام می‌دهد.

صلواتیان در پایان پیشنهاد داد که برای حل شدن مشکل به هم‌خوردن مسائل مالی صداوسیما باید از همه‌ی ابعاد به آن نگاه کرد و رویکرد ماشینی به آن را تغییر داد.

تلویزیون به‌عنوان یک بنگاه اقتصادی کالایی‌شده

مهدی خوئی در بخش دوم سخنانش از تلویزیون به‌عنوان یک بنگاه اقتصادی کالایی‌شده یاد کرد که درون این منطق اقتصاد سیاسی دست به سوژه‌سازی می‌زند و در این کار موفق است؛ چراکه فرم برنامه‌ها همان فرمی است که در شبکه‌های غربی اجرا می‌شود.

او اشاره کرد که نمی‌توان در یک فرم سلطه از محتوای رهایی‌بخش استفاده کرد و این امر منجر به ابتذال می‌شود؛ بر همین اساس است که برنامه‌های تلویزیون ما شبیه برنامه‌های من‌وتوست و حتی اخبار ما نیز تقلیدی از اتاق خبر من‌وتو محسوب می‌شود.

خوئی درباره‌ی برنامه‌ی «عصر جدید» اظهار کرد که «عصر جدید» این‌طور بازنمایی می‌کند که یک فرد معمولی می‌تواند با یک کشف جدید به یک انسان خارق‌العاده تبدیل شود. این برنامه دست به حذف ساختاری زده و آن را پنهان می‌کند.

او با اشاره به جایگاه زنان در این برنامه بیان کرد که زنان در برنامه‌ی عصر جدید حذف شده‌اند. همچنین برخی قومیت‌ها نیز در این برنامه حذف شده‌اند.

خوئی معتقد است روایتی که این برنامه از موفقیت ارائه می‌دهد، فرقی با معنایی که در اینستاگرام و شبکه‌ی من‌وتوست تفاوتی ندارد.

رویکرد انعطاف‌ناپذیری تلویزیون در برابر مخاطب

اعظم راودراد ضمن بیان این نکته که بیننده تلویزیون است، اظهار کرد که برای نقد منصفانه‌ی تلویزیون باید آن را تماشا کرد و مخاطب آن بود؛ اما تماشا کردن به‌معنای موافقت مطلق با آن نیست..

یکی از نقدهای راودراد به سازمان صداوسیما رویکرد انعطاف‌ناپذیری تلویزیون در برابر مخاطب بدین شکل که «اگر می‌خواهی بخواه و اگر نمی‌خواهی نخواه» بود..

از نظر او این رویکرد پنج عنصر دارد: ابتدا گزارش‌های یک‌طرفه که اعتماد مخاطب را از بین می‌برد و سپس ظاهرگرایی دینی که موجب دین‌گریزی می‌شود. سلطه‌ی غم و اندوه و فرار مخاطب، بازتاب گزینشی جامعه و تبدیل‌شدن تلویزیون به بنگاه اقتصادی نیز دیگر عناصر این رویکرد شمرده شدند. نتیجه‌ی این رویکرد ریزش مخاطب به‌سمت رسانه‌های دیگر است.

اعظم راودراد در پایان سخنانش افزود که این رویکرد ملزم به تغییر است؛ چراکه تلویزیون در انتقال پیام‌های خود کم‌اثر می‌شود.

توانایی‌هایی که در شرکت‌کنندگان عصر جدید دیده می‌شود نیز به‌خاطر این است که گوشه‌ای از محدودیت‌های حاکم بر صداوسیما برداشته می‌شود؛ در حالی که هنوز استعدادهای بی‌شمار دیگری وجود دارند که پشت پرده‌ی محدودیت ایستاده‌اند. این فرصت را تلویزیون به شرکت‌کنندگان نمی‌دهد؛ بلکه مخاطب این کار را می‌کند.

اعظم راودراد نقاط ضعف برنامه‌ی عصر جدید را این‌گونه برشمرد: کپی‌بودن کامل برنامه، مشخص‌نبودن تعریف مفهوم استعداد در این برنامه و بیرون‌ماندند استعدادهایی که در چهارچوب گفتمان تلویزیون قرار نمی‌گیرند. همچنین کپی‌نبودن محتوا و پاسخ به نیاز مخاطب از منظر سرگرمی نیز نقاط قوت عصر جدید از منظر این استاد دانشگاه بود.

قرار بوده است تلویزیون نظامی به‌مثابه دانشگاه باشد نه سیرک!

در ادامه، عبدالله بیچرانلو ضمن دقیق خواندن عنوان «عصر جدید»، این برنامه را برنامه‌ای موفق دانست؛ چراکه تلویزیون در دهه‌ی ۸۰ شکست خورده است و حالا در عصر سرگرمی موفق شده است.

او در ادامه بیان کرد که اگر به‌جای مدیران تلویزیون بود از عوامل این برنامه تشکر می‌کرد؛ اما دانشگاه مکان تقدیر و تشکر نیست و از احسان علیخانی درخواست کرد تا جسارت شنیدن انتقادات را داشته باشد.

او تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را زرد و به‌اصطلاح «شتر، گاو، پلنگ» معرفی کرد؛ چراکه هم‌زمان هم پروپاگانداست، هم سرگرمی و هم می‌خواهد آموزش بدهد. از نظر او احسان علیخانی در کنار افرادی مانند عادل فردوسی‌پور موفق هستند؛ اما اکثرشان به‌معنای دقیق، برنامه‌ی تلویزیونی محسوب نمی‌شوند. تکلیف تلویزیون مشخص نیست که آیا نظامی به‌سمت مردم است یا نظامی به‌سمت تجاری‌سازی.

عبدالله بیچرانلو افزود که قرار بوده است تلویزیون نظامی به‌مثابه دانشگاه باشد نه سیرک.

وی همچنین در توضیح زرد بودن تلویزیون، استفاده از سلبریتی‌ها و ساخت برنامه‌های سلبریتی‌محور را بیان کرد که نتیجه‌ی یک یا دو دهه کجروی است.

این استاد دانشگاه تهران درباره‌ی برنامه‌ی عصر جدید گفت: شعار دیده‌شدن در برنامه‌ی عصر جدید با مفهوم خرده‌سلبریتی‌سازی پیوند می‌خورد که در شبکه‌های اجتماعی نیز شاهد آن هستیم و هر کاری برای دیده‌شدن صورت می‌گیرد. عطش دیده‌شدن این‌گونه به جامعه تزریق می‌شود: دیده‌شدن؛ حتی به‌ازای کشته‌شدن! در واقع این رویکرد به جامعه تزریق می‌شود که اگر دیده شوی وجود داری.

 

با آمدن شبکه‌های اجتماعی، تلویزیون به سلبریتی‌ها بی‌سواد پناه برد.

عبدالله بیچرانلو در پاسخ به صحبت‌های سید بشیر حسینی این‌گونه واکنش نشان داد: این دانشگاهی که می‌گویند بی‌خاصیت است، به ترویج عقلانیت کمک می‌کند. تلویزیون ۴۰ سال است که با پروپاگاندا مردم را اغوا می‌کند. تلویزیون از سواد رسانه‌ای نام می‌برد؛ اما خودش برخلاف آن عمل می‌کند؛ چراکه سواد رسانه‌ای شمشیر دولبه است و اگر مردم به سواد رسانه‌ای مسلح شوند، ابتدا نسبت به تلویزیون منتقد می‌شوند. خاصیت دانشگاه این است که تفکر نقادانه را ترویج می‌کند. من هم در کلاس‌هایم تفکر چپ‌گرایانه را رد می‌کنم؛ اما در این دانشگاه با اغواگری تلویزیون مقابله می‌کنیم. تلویزیون هم‌دست سلبریتی‌های بی‌سوادی است که از رسوایی نان می‌خورند و در هر حوزه‌ای اظهار نظر می‌کنند. برای مردم ایران چه فایده‌ای دارد که یک سلبریتی که با سلبریتی دیگری ازدواج کرده است چه می‌کنند؟ فسادهایی هستند که عریان نمی‌شوند؛ اما در برابر آن‌ها، زندگی شخصی سلبریتی‌ها برای مردم عریان می‌شود.

او اضافه کرد که تلویزیون سه دهه تلاش کرد تا مردم را به خود وابسته کند؛ اما با آمدن شبکه‌های اجتماعی، تلویزیون به سلبریتی‌ها پناه برد.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: به‌طور خاص درباره‌ی عصر جدید گفتند که داوری‌های این برنامه سلیقه‌ای بوده و متوازن نیست. مردم با این حرف‌ها آگاهی پیدا نمی‌کنند. ادعا می‌شود که این برنامه استعدادیابی‌ست؛ اما افراد بااستعداد قدیمی روی صحنه آورده می‌شوند.