2)‌ زمانی مک لوهان گفته بود رسانه، امتداد و حواس انسان است؛ رادیو امتداد گوش و تلویزیون امتداد چشم، با این تعریف، شبکه‌ها امتداد کدام حس و ظرفیت انسانند؟ شاید پیدا کردن پاسخ یک کلمه‌ای دشوار باشد»، شاید پاسخی ترکیبی که مثلا «شبکه‌ها گسترش‌دهنده قدرت زبانی و ذهنی انسان شده‌اند»، تناسب بیشتری با این سوال داشته باشد. به هر حال چشم سوم،‌گوش سوم و زبان سوم از دل تحول فناوری اطلاعات و ارتباطات برآمده است. چشم سوم، گوش سوم و زبان سوم یعنی دیدن و شنیدن و گفتن در دنیایی جدید با زیبایی‌ها و زشتی‌های جدید. دنیایی که میان حریم خصوصی تسخیر شده انسان و حوزه عمومی زندگی او تداخل و هم‌پیوندی آشکاری به وجود می‌آورد. دنیایی که اطلاعات به اشتراک گذاشته شده،‌ مثل ارزش افزوده در سیاست عمل می‌کند، دنیایی که در آن زندگی خصوصی وارد جهان وب می‌شود و سیاست به جای تک‌گویی در تریبون‌های رسمی و یکسویه به گفت‌وگوی دوستانه در فیس‌بوک می‌پردازد. دنیایی که در آن جهانگیری «چهره اول اجرایی دولت» و ظریف «نماینده رسمی دیپلماسی کشور» نه تنها خود به جامعه شبکه‌ای پای می‌نهند، بلکه راه را هم برای دیگران باز می‌کنند تا از رسانه فیلترشده فیس‌بوک به میان جامعه و جهان جدید بیایند. اینجاست که معنای نهفته در شعر سهراب سپهری وقتی از زبان ظریف خوانده می‌شود، بهتر می‌توان فهمید: «چشم‌ها را باید شست،‌جور دیگر باید دید».

3) دنیای شبکه‌ای دنیایی است که در آن شتاب حرف اول را می‌زند و شتاب یعنی جمع کردن و نزدیک به هم ساختن تفاوت‌‌ها و تنوع‌ها. شتاب یعنی نشان دادن تناقض‌ها و پارادوکس‌‌ها.

اگر بخواهیم جهان شبکه‌ای را با یک صفت توصیف کنیم، آن صفت، شتاب یافتن تاریخ در حوزه تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. از این شتاب تحت عنوان فشردگی زمان، مکان و فضا هم یاد می‌کنند. این یعنی «درهم آمیختگی زمان» که کم‌دوامی عمر سیاست‌های رایج و جزمیت‌های سیاسی را در پی دارد و «نزدیک شدن مکان‌ها» که شکل‌گیری کولاژها و چهل‌تکه‌های فرهنگی و محیطی و «همسایگی در جهان چندفرهنگی» را ناگزیر می‌کند. در دنیای شبکه‌ای، جامعه شبکه‌ای شکل می‌گیرد که در آن فضاهای مختلف زندگی به جای دیوار برای همدیگر پل می‌سازند و پنجره باز می‌کنند. درهم تنیدگی و وابستگی متقابل روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اجتناب‌ناپذیر است. در جامعه شبکه‌ای ارتباطات از بالا به پایین و عمومی جای خود را به ارتباطات شبکه‌ای و افقی می‌دهد و شبکه‌های تعاملی و گفت‌وگویی به جای رسانه‌های جمعی متمرکز و مخاطبان منفعل می‌نشینند. این جایگزینی و جانشینی فقط یک پدیده فناورانه نیست که رسانه‌ای نو به جای رسانه‌ای کلاسیک بیاید. این جانشینی بیشتر از آن تحولی فرهنگی است، به گفته تافلر «جابه‌جایی در قدرت» است و طبیعی است که پس از آن تحلیل مسیر کاستلز رخ می‌دهد: قدرت جریان‌ها ـ که متکی بر رخدادهای نزدیک است ـ بر جریان‌های قدرت ـ که متکی بر ساختارهای قدیم است ـ پیشی می‌گیرند.

4) تدبیر و تمشیت امور در جامعه شبکه‌ای مستلزم توجه به الگوها و مدل‌های تازه‌ای از ارتباطات، مشارکت اجتماعی و دموکراسی است. روابط جدید قدرت که شالوده جوامع کنونی را بنا می‌کنند و روابط قدرت نهادینه شده را به چالش می‌کشند، در زمینه ارتباطات و به خصوص در گستره شبکه‌های اجتماعی شکل می‌گیرند. پس مساله مهم پیش‌ روی ما مطالعه نقش‌ها و کارکردهای اطلاعات و ارتباطات به عنوان منبع جدید قدرت است، امروز هم قدرت و هم پاد قدرت در چارچوب ارتباطی جدیدی عمل می‌کنند که در آن فیس‌بوک، توییتر، وبلاگ‌ها و ولگ‌ها، ویکی‌ها، پادکست‌ها و شبکه‌های مجازی و حتی پیامک‌ها قدرت‌هایی می‌آفرینند و قدرت‌هایی را زایل می‌کنند.

برجسته‌ شدن نقش رسانه‌های اجتماعی مشارکتی در صورت‌بندی‌های اینترنتی یعنی تفوق «ارتباطات خودگزین» بر «ارتباطات جمعی». «ارتباطات خودگزین» یعنی ارتباطاتی که در محتوا «خودتولید»‌ است و در بخش خودگردان و در دریافت پیام «خودگزین»‌ و به همین دلیل مدام در حال تحول و جابه‌جایی و متکی بر افراد و گروه‌ها و رخدادهای کوچک و تحت‌تأثیر جریان‌های روزمره است. طبیعی است که رسانه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک و توییتر از آن‌رو که بازتابنده شتاب‌آمیزترین سخنان و کنش‌ها هستند، تأثیرات چندوجهی و متناقضی داشته باشند. در آن واحد هم محلی‌اند، هم جهانی، هم غیررسمی‌اند و هم رسمی، هم شخصی‌اند و هم غیرشخصی، هم خصوصی‌اند و هم عمومی، هم مقررات گریزند و هم مقررات‌ساز و همینجاست که این فضای جدید ارتباطی هم «گفتمان» می‌سازد و هم «پادگفتمان».

5) سیاست‌ورزی در فضای فیس‌بوکی، از همان همسایگی در جهان چندفرهنگی آغاز می‌شود، از ورود به فضایی باز و چندذهنی و متثکر، با سخن گفتن بر سر مسائل ساده و پیش پا افتاده، با دور شدن از زبان خشک و حسابگرانه و آمرانه در سیاست رسمی، با فاصله گرفتن از ادبیات بخشنامه‌ای و کلیشه‌ای و دیپلماتیک و با نزدیک شدن به زبان گفت‌وگوهای دوسویه و بی‌تکلف و صریح. سیاست‌ورزی در فضای فیس‌بوکی، «پوپولیسم رسانه‌ای» نیست،‌ نوعی «دیپلماسی شهروندی» یا «بروکراسی شهروندی»‌است. مفاهیم متناقض‌نمایی که باید در جای خود به درستی بررسی و واکاوی شوند، همه این سطوح و سازوکارهای ارتباطی جدید که به میان می‌آیند و مورد اقبال قرار می‌گیرند،‌دلالت بر یک معنا دارند و آن این است که: ‌نه جامعه را می‌توان بست و نه فروبستگی ارتباطی و اجتماعی و سیاسی آن چیز خوبی است، جامعه را باید گشود و باب گفت‌وگو را باید باز کرد، نه‌تنها گفت‌وگوی دولتمردان و مردم بلکه گفت‌وگوی مردم با مردم بدون فیلتر و پارازیت، شنیدنی‌تر و دلنشین‌تر است.

منبع :سایت هادی خانیکی

 

مطالب مرتبط: نظر روحانی درباره فیس‌بوک و فیلترینگ اینترنت در ایران

                 پدیده شبکه های اجتماعی مجازی: چالش ها و فرصت ها