برو شیر باش ای دغل      میانداز خود را چو روباه شل

سازمانهای که امور آن به حالت روز مرگی در آمده است و با تغییر و تحول هیچ گونه میانه ای ندارند و خود را با سازمانهای که دارای عملکرد خوبی ندارند مقایسه می کنند و با سازمانهای پیشرفته و به قول یک از عزیزان اگر دنیای اروپا ترمز بزند ما پس از پنجاه سال به آن خواهیم رسید باید چکار کرد؟ در اینجا است که می گوید؟                   
برو شیر باش ای دغل      میانداز خود را چو روباه شل
از یک نگاه ما چندین برداشت می توانیم داشته باشیم و با یکی از این  برداشتها ما می توانیم سازمان را تعالی بدهیم و با یک دیدگاه منتظر باشیم تا سازمان ما را تعالی دهد به قول استاد جعفری علیه رحمه این کجا و آن کجا؟
پس زمام سازمان در دست ما می باشد . اگر ما فکر کنیم که ایزو به درد سازمان ما نمی خورد مشکل ما هستیم چون ما به دستور العمل آن اقدام نکرده ایم .
یا بطور ساده تر بگوئیم در سازمانهای ما اگر فرد تشویق شود هم رده ای های فرد مذکور ناراحت می شوند و نقش روباه شل را بازی می کنند . و اگر فردی تنبیه شود نقش شیر را بازی می کنند و با سم باشی بدون اطلاع از اصل موضوع تمام سازمان را زیر سئوال می برند.
چند پیشنهاد برای مدیران اجرائی سازمانها؟
-  تا آنجا که امکان دارد سیستم شیر باش را در سازمان رواج دهید نه روباه شل.
- به خاطر اینکه نباید کسی از من پیشی بگیرد جلوی پیشرفت کارکنان را نگیرید چون سازمان های ما نیاز به حرکت سریع  جهت پیبشرفت دارد و اگر توانائی ندارید کار را محترمانه به کسی که توانائی دارد بسپارید و خودتان در جای دیگری خدمت کنید.
اما داستان ما ٬دوست ما که نظاره گره زندگی روباه بی دست بود در فکر فرو رفت   و گفت که این روباه چگونه زندگی کرده و به این اندازه رسیده است  در همین حین دید شیری شغالی را شکار کرده و با خود  پیش روباه آورد و شیر آن شغال را خورد و الباقی به روباه رسید  و روباه هم سیر شد و دوست نظاره گر برای اینکه برود مانند شیر کار کند و دیگران آز او استفاده ببینند  وارد یک کلبه شد و گفت که حتماْ خدا به من کمک می کند که بیت مذکور برای نامبرده سروده شد.

منبع: بلاگ مدیریت سازمانی

صدا و سکوت

شادروان منوچهر آتشی- مردی از خطه جنوب از لیان که امروز بوشهرش می نامند. 

چه بگویم چگونه بگویم بر خاکی که سم ها
نوبت به سکون نمی دهند
و عشق کبوتر تنهایی است
دور افتاده
از چاهسار خود
چه
ببینم چگونه ببینم
در آسمانی که آبی درخت منقرضی است
و ماه
چکاوک بیرنگی به حاشیه ی آفاق
آویخته به سقف بلوری آوازش
چه بخوانم چگونه بخوانم
به هروله بازاری
که صدا فرصتی به سکوت نمی دهد
و قناری
حافظه ای است
از جنس قفس

روزگار بازی- دل نوشته های دکتر حسابی

بازی روزگار را نمی فهمم!

من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

 داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،

این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

 همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،

پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

 انسان عاشق زیبایی نمی شود،

بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

 انسان های بزرگ دو دل دارند؛

دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

 همه دوست دارند که به بهشت بروند،

ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

 عشق مانند نواختن پیانو است،

ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

 دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،

پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

 ‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛

محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

 عشق در لحظه پدید می آید

و دوست داشتن در امتداد زمان

و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

 راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.

 انسان چیست ؟

شنبه: به دنیا می آید.

یكشنبه: راه می رود.

دوشنبه: عاشق می شود.

سه شنبه: شكست می خورد.

چهارشنبه: ازدواج می كند.

پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.

جمعه: می میرد.

 

 فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است

پای صحبت دکتر علی اکبر جلالی

بی اغراق بگویم وقتی صحبت از آی تی یا همان فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور می شود نام  دکتر علی اکبر جلالی هم به میان می آید. خوب یادم می آید که عمری است که این مرد بزرگ به دنبال توسعه دادن فرهنگ کار در بسترهای نوین می باشد. و من که خود سال هاست در این رشته کار می کنم خوب می فهمم که این مرد چه ها که نکشیده است. در حاشیه نمایشگاه رسانه های دیجیتال با ایشان دیداری داشتم. تقریبا بعد از سفر به کیش در سال ۸۱ که ایشان گردهمایی بزرگ شهر الکترونیک کیش را برگزار کرد تاکنون وی را ندیده بودم. این بار از تجربه طرح الکترونیکی کردن استان نمونه سمنان سخن گفت. از اینکه چنانچه طرح توسعه به سایر استان های کشور نیز تعمیم یابد حدود یک میلیون شغل برای مردم ایجاد می شود. از اینکه اگر خدمات دولت ما الکترونیکی شود و شفاف شود دیگر مردم شاهد اختلاس های چند هزار میلیاردی نمی باشند. و خیلی چیزهای دیگر....

از عصر دانش و اطلاعات می گفت که امروز دانایی که در هر گوشه ای از دنیا دانایی که تولید شود و وجود دارد دانایی من هم حساب می شود و من بایستی بتوانم از این دانایی استفاده کنم.

و در عین حال یکی از راهکارهای توسعه فناوری در کشور را ایجاد شهرهای الکترونیکی می داند.

از اینکه اگر نماینده ای به مجلس می فرستید حتما متخصص آی تی باشد... این نکته واقعا شنیدنی بود.

برای این بزرگ مرد آرزوی توفیق و خدمت به وطن دارم. آدرس سامانه ایشان جهت علاقه مندان اینجا هست.  

www.DrJalali.ir

ماجرای مسجد و ملا و شراب فروش از پائولو کوئیلو

سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد .
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید.
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست!
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند!
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم سخن هر دو را شنیدم :؟!  
یک سو مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند!
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد...!

در مدت 60 ثانیه در دنیای وب چه می گذرد؟

یک موسسه طراح سایت با رصد 60 ثانیه از زندگی کاربران دنیا بر روی شبکه، آنچه را که در مدت 1 دقیقه در اینترنت رخ می دهد در یک تصویر نشان داد.

تاکنون این سوال را از خود پرسیده اید که در هر دقیقه چه اتفاقاتی در شبکه جهانی اینترنت رخ می دهد.اکنون موسسه "طراحان وب شانگهای" با ارائه یک طرح گرافیکی با عنوان "60 ثاینه- چیزهایی که هر 60 ثانیه بر روی اینترنت رخ می دهد" توانسته است پاسخی برای این پرسش پیدا کند.این آمار و ارقام از سوی تحلیلگران و وبلاگ نویسان معروف تائید شده اند و به نظر می رسد که این طرح گرافیکی به روشی تقریبا صحیح توانسته است آن چیزی را که تنها در طول 1 دقیقه در اینترنت رخ می دهد به تصویر بکشد.بر اساس گزارش تکنولاگ، بر پایه این تصویر در مدت 60 ثانیه فعالیتهای زیر بر روی اینترنت انجام می شود:

 بیش از 694 هزار و 445 جستجو با موتور گوگل انجام می شود.

 بیش از 6 هزار 600 عکس به سرویس فلیکر یاهو ارسال می شود.

600 ویدئو (معادل بیش از 25 ساعت محتوا) بر روی یوتیوب گوگل گذاشته می شود.

 70 هزار دامنه جدید ثبت می شود.

 بیش از 168 میلیون ایمیل ارسال می شود.

 بر روی شبکه اجتماعی فیس‌بوک 695 هزار پروفایل به روز می شود، 510 هزار و 40 کامنت گذاشته می شود و 79 هزار و 364 پست جدید نوشته می شود.

 برنامه های جانبی "آی- فن" بیش از 13 هزار مرتبه بارگذاری می شوند.

 20 هزار پست جدید بر روی میکروبلاگ "تامبلر" گذاشته می شود.

 مرورگر معروف "فایرفاکس" بیش از هزار و 700 مرتبه بارگذاری می شود.

 سکوی وبلاگ نویسی "وورد پرس" بیش از 50 مرتبه بارگذاری می شود.

 100 اکانت جدید بر روی شبکه حرفه ای "اینکد- این" ایجاد می شود.

 1 مقاله جدید بر روی ASSOCIATED CONTENT، بزرگترین منبع جهانی جامعه محتوایی منتشر می شود.

 1 معنی جدید به سایت فرهنگ لغات URBANDICTIONARY افزوده می شود.

 320 اکانت و 98 هزار توییت جدید بر روی میکروبلاگ توییتر ساخته می شود.

 40 سوال جدید از سرویس YAHOOANSWERS پرسیده می شود.

 بیش از هزار و 200 آگهی جدید بر روی سایت تبلغاتی "کریگزلیست" ایجاد می شود.

 بیش از 370 هزار دقیقه مکالمه از راه اینترنت بر روی سایت "اسکایپ" انجام می شود.

 معادل بیش از 13 هزار ساعت موسیقی بر روی ارائه دهنده رادیواینترنت "پاندورا" پخش می شود.

ادامه داستان بهره وری و ماجرای شیر و مورچه را به قلم پیام طراوتی بخوانید...

بعد از اینکه مورچه مورد تعدیل قرار گرفت و حکمش را توی یک نصفه a4 نوشتند و کف دستش گذاشتند، زیر لب برای آقا شیره دعایی خوند و رفت دنبال زندگیش (چون مرد کار بود و عمل) ، ماهها می گذشت و آقا شیره که الان صاحب انواع و اقسام مدیران و مشاوران شده بود و برای خودش باغ وحشی درست کرده بود، زمزمه هایی از طرح برکناری خود  از گوشه و کنار می شنید، یک روز هم که تصمیم گرفت تمام حیوانات را از کار برکنار کند متوجه شد که قانونی را به پیشنهاد مشاور اعظمش مارمولک میرزا خان امضاء کرده بود که او را از این کار منع می کند، القصه شیر قصه ما یا باید آبرومند خودش را بازخرید می کرد یا اینکه می موند و میشد بی آبرو! برای همین تصمیم گرفت که یک اطلاعیه رسمی صادر کنه و عملا خودش را بازنسشته اعلام کند، روزی که روباه حکم بازنشتگی شیر را در مراسمی که به این مناسبت برگزار شده بود بود تقدیم کرد، شیر خود را مرده ای می پنداشت که موری در حال خاک کردن اوست.

بهره وری و ماجرای شیر و مورچه

 

 مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد. با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد.

رئیس اش که یک شیر بود ، از اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود.

بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت. و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد

اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت. شیر از گزارشات سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند. او می توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد. مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود، از این حد افراطی کاغذ بازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می کرد معرفی کند. این سمت به جیر جیرک داده شد.

اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود.  این مسئول جدید یعنی جیر جیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد.  اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد. به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند .

در این زمان بود که جیر جیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم  به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد، شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است 

بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد، نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است

حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟

مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت

 

 راستی این داستان براتون آشنا نیست؟

 

سه چیزی که سقوط هوایپمایم به من آموخت

ریک الیاس: 3 چیزی که سقوط هوایپمایم به من آموخت

یک انفجار بزرگ را تصور کنید در حالیکه دارید 914m را بالا می روید یک هواپیمای دود آلود را تصور کنید و یک موتور را که از خود صدای کلاک,کلاک,کلاک بیرون می دهد را تصور کنید کلاک,کلاک,کلاک,کلاک. به نظر ترسناک می آد خوب آن روز من در یک صندلی منحصر به فرد نشسته بودم,صندلی شماره1D. من تنها کسی بودم که می تونستم با مهمان دار ها هم صحبت بشم و خوب همان لحظه به آنها نگاهی کردم و آنها گفتند: "مشکلی نیست.احتمالا فقط با چند تا پرنده اصابت کردیم." خلبان هواپیما را برگردانده بود و ما نزدیک زمین بودیم. می تونستیم منهتن رو ببنیم. دو دقیقه بعد سه چیز همزمان رخ داد. خلبان هواپیما را در مسیر رودخانه هادسون قرار داد. که این مسیر معمول نبود. (خنده) او موتور ها را خاموش کرد. حالا تصور کنید که در هواپیمایی باشید که هیچ صدایی ازش به گوش نرسه بعد خلبان 3 کلمه رو گفت; 3 کلمه ای که بی احساس ترین کلماتی بودند که در عمرم شنیده بودم. او گفت: " برای یک برخورد شدید آماده بشید." دیگه لازم نبود که با مهمان دار حرف بزنم. (خنده) می تونستم تو چشاش ببینم. که یک ترور درجریانه. زندگی داشت به اتمام می رسید. که یک ترور درجریانه. زندگی داشت به اتمام می رسید.

حالا می خوام 3 چیزی راکه من در آن روز یاد گرفتم را با شما در میان بگذارم یاد گرفتم که همه چی می تونه خیلی سریع تغییر کنه. ما همه مون یک لیستی داریم, یک کارهایی هست که می خواهیم در زندگی مون انجام بدیم. در اون لحظه من به آدم هایی فکر کردم که می خواستم پیش اونها باشم اما نمی تونستم تمام چیزهایی که می خواستم درست کنم تمام چیزهایی که می خواستم تجربه شون کنم و حالا دیگه نمی تونستم وقتی که بعدا در مورد این چیزها فکر کردم یک جمله ای به ذهنم رسید که این بود:" من شرابهای بد را جمع می کنم." (استعاره از اینکه از فرصت های زندگی خوب استفاده نمی کنم.) زیرا اگر شراب آماده باشه و فردی هم در اونجا باشه من شراب را باز می کنم دیگر نمی خواهم که هیچ چیزی رو در زندگی ام به عقب بیندازم و این ضرورت, این هدف واقعا زندگی من رو تغییر داد.

 

ادامه نوشته

دنیای ضعیف کش...

دوست عزیزم حسین آقای توکلی کتاب شعر نفیسی را معرفی کرد. که من هم به شما معرفی می کنم.گلچین سخن گزیده ای از سرایش های شعرای پارسی گوی بانظمام گفتار بزرگان که بکوشش دکتر احمد اسعدی توسط انتشارات کرمانشاه در سال ۱۳۸۱ در تیراژ ۲۹۰۰ نسخه منتشر شده است.

ویژگی کار دکتر احمد اسعدی در گردآوری اشعار شاعران گمنام کشورمان و استخراج قطعات پر مغز سایر مشاهیر عرصه شعر و ادب کشورمان است.... در این میان این قطعه را بخوانید که وصف حال زمانه ماست:

فرخی یزدی:     دنیای ضعیف کش که از حق دور است 

                     حق را به قوی می دهد و معذور است

                      بیهوده سخن زحق و باطل چه کنی؟

                      رو زور به دست آر! که حق با زور است!

مرا هر گه بهار آید ...

به خاطر، یار آید

نوروز 90 فرصتی دگر بار برای دیدار دوستان و رفقای دوران تحصیل فراهم شد... این بار توفیق دوچندان شد و به دیدار مربیان نیز نائل شدیم... یاد باد آن روزگاران یاد باد ... در تصویر مربیان آقایان حکیمی و طوسی در کنار دوستان دوران تحصیل محمد علیرضایی- گلکار- محمد سیدزادگان- محمد حیدریان- شهرام خسروان- خسروی- ایرج لایق- محمد پور عباس مشاهده می شوند....

مشهد - 4 فروردین ماه  سال ۱۳۹۰

تصاویر این دیدار را در آدرس فیس بوک زیر دنبال کنید.

https://www.facebook.com/event.php?eid=161029680619869

اصول زندگی


از زرتـشت سئوال کردند:
زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟
فرمودند:
1. دانستم کار مرا ديگری انجام نمی دهد، پس تلاش کردم.
2. دانستم که خدا مرا می بيند، پس حيا کردم.
3. دانستم رزق مرا ديگری نمی خورد، پس آرام شدم.
4. دانستم پايان کارم مرگ است، پس مهيا شدم.

دورکاری چیست؟

دورکاری بدین معناست که کارمند اداره وظایف خود را بدون حضور فیزیکی در محل اداره انجام دهد. در این طرح کارمند به اداره نمی آید و کار خود را در جایی دور از آن، مثلا خانه، انجام می دهد. ارتباط کارمند با اداره، بوسیله اینترنت، تلفن، ایمیل و امثال آن برقرار می شود.
 
هم اکنون سیستم هایی وجود دارند که بوسیله آنها می توان اتاق کارمند در منزل خود را همانند اتاق کار او در اداره قرار داد. تلفن منزل مانند تلفن داخلی اداره عمل می کند. کارمندی در اداره با گرفتن شماره داخلی، بجای اتصال به اتاق دیگر اداره، به منزل کارمند، که حتی ممکن است در شهر دیگری باشد متصل می شود. رئیس اداره بوسیله تله کنفرانس ویدئویی می تواند کارمند خود را ببیند و با او رو در رو صحبت کند. در ظاهر به نظر می آید این طرح موجب کاهش رفت و آمد شده و نیاز به فضای اداری را کم می کند. مضافا اینکه باعث کم شدن بار جمعیتی تهران نیز می شود.
 
تجربه کشورهای اروپایی برای دورکاری
نگارنده به واسطه تخصص خود به عنوان طراح شبکه های کامپیوتری در خارج از کشور، مدتها درگیر طراحی سیسمتهای دورکاری به وسیله اینترنت، تلفنهای VOIP و تله کنفرانس بوده ام. بنده در دوره دکتری، چند سال نیز در دانشگاه لندن در ارتباط با ساخت شهر الکترونیک با استفاده از فن آوری واقعیت مجازی (Virtual Reality) تحقیق کرده ام. ما در سال 1996 با استفاده از سوپرکامپیوترها، موفق به طراحی شهر مجازی کمبریج انگلیس شدیم که بسیار شبیه شهر واقعی آن بود. هدف از تحقیق یافتن میزان واقع نمایی شهرهای مجازی برای انجام یک سیستم دورکاری تمام عیار مجازی بود.

 
ظاهر قضیه این است که با توجه به پیشرفت تکنولژی ارتباطات و سرعت ده ها مگابیتی اینترنت، می بایست در کشورهای غربی دورکاری رشد زیادی داشته باشد. ولی ابدا اینگونه نیست. هم اکنون شهر لندن شبها هفت میلیون و روزها یازده میلیون نفر جمعیت دارد. یعنی روزانه چهار میلیون نفر از شهرهای اطراف برای کار به لندن می آیند. اگر دورکاری بازدهی خوبی داشت لزومی به این حجم از مسافرت نبود.
 
در چه شرایطی دورکاری موفق می شود
واقعیت این است که حفظ بهره وری مناسب در دورکاری بسیار مشکل است. بخصوص با شرایط اجتماعی ایران این امر تقریبا امکان ناپذیر است. اجرای طرح دورکاری فقط به فراهم کردن سازو کار تکنولوژیک آن نیست. مهمترین عامل موفقیت دورکاری، فراهم کردن ساز و کار نرم افزاری و فرهنگی است. در این جا به برخی از عوامل موفقیت دورکاری اشاره  می کنیم:

 
1. مردم خود را بخشی از سیستم بدانند و عمیقا نسبت انجام وظایف خاص خود احساس مسئولیت کنند. به عنوان مثال این مسئله در کشور آلمان وجود دارد. در آلمان مطالعات اولیه و زمینه سازی برای یک طرح جدید شهری سالها طول می کشد. وظایف هر فرد و هر چیز در ارتباط با آن مشخص می شود. سپس آن افراد نسبت به وظایف خود توجیه می شوند. در برخی موارد وظایف اشخاص در ارتباط با طرح، ابدا سود شخصی برای او ندارد ولی او باور دارد که باید آن را انجام دهد.  در نتیجه طرحها در آلمان با آنکه بسیار دیر به مرحله اجرایی می رسند، ولی در هنگام اجرا بسیار موفق هستند. در یک مورد یکی از ایرانیان سرمایه ای را به آلمان آورد تا طرحی را در این کشور اجرا کند. پس از مدتی متوجه شد سریعترین زمان شروع کار سه سال است. زیرا برای او می بایست برای اجرای طرح خود از ادارات و سازمانهای زیادی استعلام نماید. همین فرد سرمایه و طرح خود را به انگلیس آورد و توانست پس از چند ماه کار خود را شروع کند.
2. سیستم نظارتی قوی برای مانیتور کردن کارمند از راه دور وجود داشته باشد.
3. سیستم ارزشیابی قوی برای تعیین کیفیت کار وجود داشته باشد.
4. اجرای کار به صورت خصوصی، پروژه ای  و درصدی انجام شود. کار بصورت کارمندی و حقوق بگیری با دورکاری سازگاری ندارد.
 
علیرغم وجود همه این موارد، در کشورهای غربی هنوز اصرار بر کار زیر یک سقف می شود. آنها حاضر هستند هزینه تامین فضای کار؛ و سایر مخارج جاری را بپردازند ولی کارمند بطور فیزیکی در اختیارشان باشد. این مسئله حتی در شکل و طراحی داخلی ادارات نیز تاثیر گذاشته است. قبلا ادارات به صورت اتاقهایی که چند نفر در آن کار می کردند ساخته می شد. ولی هم اکنون کارمندان مجبور هستند در یک سالن بزرگ در کنار یکدیگر کار کنند و مسئول اداره نیز از اتاق شیشه ای طبقه دوم و از طریق تلویزیونهای مدار بسته فعالیت آنها را زیر نظر دارد. این شیوه کاری جلوی هرگونه کم کاری را مسدود می کند.
 
نارساییهای جدی نظام اداری ایران برای اجرای طرح دورکاری
در ایران بهره وری در ادارات بسیار پایین است. ما در اینجا بنای بررسی چرایی پایین بودن بهره وری را نداریم. ولی توزیع کار در ادارات مناسب با هزینه مصروفه نیست. کارمندان نسبت به اتلاف وقت خود حساس نیستند. در نهایت فقط همین حضور در اداره است که آنها را مجبور به انجام کار اداری می کند. حال چگونه می توان این افراد را در خانه و دور از نظارت مجبور به کار کرد.
 
کارمند به حقوق خود در اداره قانع نیست. حتی شاید اصولا حقوق کارمندی تامین کننده مخارج او نیست. او مجبور است شغل دیگری برای خود دست و پا کند. حال تصور کنید به او اجازه داده شود تا کار خود را در منزل انجام دهد. مطمئنا کار دوم برای او اولویت بیشتری پیدا کرده و کمتر به کار اصلی خود خواهد رسید. آنگاه است که کارها به موقع انجام نمی شود. اگر یکی از حلقات کار اداری کار خود را انجام ندهد، کل سیستم مختل خواهد شد.
 
در این حالت هر روز کارمند با توجیهات و عذرهای دروغین کمکاری خود را توجیه می کند و مسئول بالادست هم باید وقت خود صرف صحت و سقم ادعاهای او بکند. ادعاهایی از قبیل بیماری، قطعی اینترنت، خراب بودن دستگاه، طول کشیدن کار از مواردی است که اثبات آنها برای مسئول بالادست خیلی مشکل است.
 
واقعا چگونه می توان بر عملکرد کارمند در منزل نظارت کرد؟ آیا ایجاد یک سیستم نظارتی مجزا به افزایش استخدامهای مضاعف و بوروکراسی کار اضافه نمی کند؟
 
روانشناسی کار ثابت کرده است که اصولا دور بودن کارمند از چشم رئیس بالاتر و محیط اداری، او را نسبت به کار خود کم مسئولیت تر می کند.  می گویند انسان در کتابخانه عمومی و در کنار افرادی که همه مشغول مطالعه هستند علاقه به خواندن پیدا می کند. در مقابل ثابت شده است که اگر می خواهید کسی را از خواندن و مطالعه بیزار کنید کتاب را از چشمان او دور کنید. یک دلیل برای آنکه در ادارات امروزی اتاقهای کوچک تبدیل به کار در سالنهای بزرگ شده اند، آن است که افراد با دیدن یکدیگر وادار به کار شوند.

 
متاسفانه مردم ایران در مقایسه با بعضی کشورها مانند آلمان منظم نیستند. آنها معمولا با برنامه ریزی و کار منظم بیگانه هستند. این ضعف ملت ما باعث می شود که در صورت دورکاری، انجام کار را به تعویق  بیندازند. تعویق کار موجب انباشتگی شده و در نهایت سر از کمکاری و کاهش کیفیت در می آورد. چه بسا کارمند برای انجام کارهای اداری خود در منزل از سایر افراد خانواده که تخصص کافی ندارند کمک بگیرد که نتیجه آن کار بی کیفیت و پراشتباه است. همیشه اصلاح کار غلط و کم ارزش، نیازمند به صرف نیروی انسانی بیشتری نسبت به انجام آن از ابتدا توسط یک فرد متخصص است.
 
در آیین نامه طرح دورکاری آمده است که اداره موظف است هزینه جاری کار در منزل را محاسبه و به کارمند پرداخت کند. قطعا هزینه های جاری کار در منزل به مراتب بیشتر از کار در اداره است. در اداره فرد فقط به چند متر فضای کاری نیازمند است و هزینه های جاری هر فرد بسیار ناچیز است. ولی در منزل تمامی امکانات کار اداری برای یک فرد بطور مجزا فراهم می شود که مبلغ آن بسیار بیشتر است. برای انجام این محاسبات مالی نیز نیازمند به نیروی انسانی بیشتری است که بتواند با دقت موارد هزینه شده در منزل را حسابرسی نماید. ولی در یک اداره متمرکز همه این هزینه ها بصورت یکجا و ساده محاسبه شده و کار کمتری را طلب می کند.
 
کارمند برای آنکه بتواند کار خود را بخوبی انجام دهد، نیازمند فراهم بودن کلیه امکانات ضروری کار خود است. کارمند نیازمند به اینترنت، کامپیوتر، شبکه، نرم افزار، پرینتر و سایر وسایل اداری است. حال اگر هریک از ابزارها دچار اشکال شود، بهانه خوبی برای توقف کار می باشد. مهندسین مسئول تعمیر ابزارها هم باید در شهرها و مناطق مسافرت کنند تا اشکالات کار این افراد به اصطلاح دورکار را برطرف نمایند. ولی این اشکال در اداره وجود ندارد و هر اشکال بسرعت در محل برطرف شده و کار ادامه پیدا می کند.
 
در سیستمهای اداری مدرن، دیگر نیازی به فراهم کردن تجهیزات اختصاصی برای هر یک از کارمندان نیست. تجهیزات بصورت مشاعی استفاده می شود. کارمندان هم فقط مسئول انجام یک کار مشخص نیستند. کار در داخل یک اداره به صورت یک فرد برای چند شغل است. مثلا در یک بانک هر کارمند هم می تواند پاسخگوی ارباب رجوع باشد و هم کارهای اداری دیگر را انجام دهد. این وظیفه مسئول بانک است که بتواند پست کارمندان را در مواقع لزوم تعویض نماید. لذا هم اکنون تعداد مشاغل در ادارات بیشتر از تعداد کارمندان و تجهیزات و امکانات کمتر از آنها است. مثلا یک یا دو پرینتر و دستگاه فتوکپی برای همه کارمندان یک اداره متمرکز کفایت می کند. این درحالی است که در دورکاری می بایستی برای هر کارمند دورکار یک پرینتر خریداری کرد.
 
یکی از نقاط مثبت کار در فضای متمرکز آن است که براحتی می توان امنیت اطلاعات آن را حفظ کرد. بسیاری از اطلاعات سری است و باید از دسترس عموم دور نگاه داشته شود. سرقت اطلاعات صدمات جبران ناپذیری را وارد می کند. شبکه های داخلی ادارات با نصب فایروالهای (Firewalls) قوی دسترسی افراد را به اطلاعات محدود می کنند. در دورکاری اداره مجبور است بخشی از اطلاعات سری خود را از طریق اینترنت برای کارمند دورکار خود قابل دسترسی نماید. این مسئله بشدت برای حفاظت اطلاعات خطرناک است. دسترسی یکی از اعضای خانواده به رمز ورود باعث لو رفتن اطلاعات می شود. حتی او می تواند به اطلاعات دست برده و آنها را تغییر دهد.
 
این درست است که برای رزرو بلیط و هتل و بعضی امور لازم است کار از طریق اینترنت و از فواصل دور انجام شود. ولی این مقدار دسترسی ارباب رجوع به اطلاعات بسیار محدود است. اما اداره مجبور است دسترسی بیشتری به کارمند دورکار خود به اطلاعات بدهد که شامل اطلاعات خصوصی و شخصی افراد می شود. در شرایط کنونی طراحی یک سیستم بسیار امن آن هم برای ادارات کوچک نه عملی و نه مقرون به صرفه است.
 
انتقال هوشمند بجای دورکاری
بجای طرح دورکاری بهتر است انتقال هوشمند ادارات مورد توجه قرار گیرد. در این طرح بخشهای نیازمند به مراجعه حضوری مردم از بخشهای بدون نیاز به آن از یکدیگر تفکیک می شوند. اگر این تفکیک با دقت صورت گیرد، کمتر از ده درصد کارها نیازمند به حضور ارباب رجوع در محل اداره می شود. پس از انجام تفکیک، فقط بخشهایی را که نیازمند به مراجعه حضوری ارباب رجوع است در تهران نگاه داشته و سایر بخشها را که بالغ بر نود درصد می شود به شهرهای کوچک منتقل می گردد.

 
با این روش تمامی مزایای دورکاری از قبیل کاهش جمعیت تهران، کاهش ترافیک و مصرف سوخت بدست می آید. این در حالی است که سایر مضار دورکاری که ذکر گردید قابل اجتناب می شود. در سالهای اخیر، در کشورهای غربی انتقال هوشمند بسیار مورد توجه سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی بوده است. به همین جهت هم اکنون ساختمانهای اداری بسیاری در کشورهای اروپایی از سکنه خالی شده است. به جرات میتوان گفت در حال حاضر، 60 درصد ساختمانهای اداری لندن خالی هستند. در این رابطه به مقاله "انتقال هوشمند برای کوچک کردن تهران" از نگارنده مراجعه نمایید.
 

نویسینده : سعید معصومی (متخصص شبکه های کامپیوتری - لندن)

 

حروف نگار فارسی گوگل

این آخرین شاهکار گوگل ایست
با حروف لاتین فارسی بنویسید به الفبا تبدیل میشود
آن را کپی کنید و روی نامه منعکس کنید
و بعد با فونت دلخواه ارسال کنید

http://www.google.com/transliterate/persian

دانلود محصولات گوگل در ايران آزاد مي شود

مسئولان شركت اينترنتي گوگل اعلام كردند كه از روز چهارشنبه (19 ژانويه = 29 دي ماه 1389) دانلود نرم افزارهايي چون " گوگل ارث = google earth" ، " پيكاسا = picasa" و موتور جستجوي اينترنتي " كروم= chrome "  را براي كاربران ايراني آزاد مي كند.

 به نقل از وب سايت روزنامه لوس آنجلس تايمز آمريكا ، نيل مارتين يكي از مديران شركت گوگل با اشاره به اين موضوع گفت : " توليدات ما به مردم كمك مي كنند تا عقايد و اطلاعات خود را با يكديگر به اشتراك گذاشته و به اطلاعات جديد دست پيدا كنند و از نظر ما دسترسي بيشتر به توليدات ما به معناي حق انتخاب بيشتر ، آزادي بيشتر و در نهايت قدرت فزون تر مردم در ايران يا در همه جهان است ".

رفع محدوديت هاي استفاده از امكانات اينترنت براي كاربران ايراني يكي از سياست هاي دولت اوباما است. دولت اوباما در مارس سال گذشته ميلادي اعلام كرد كه در جهت رفع محدوديت هاي كاربران ايراني براي استفاده از امكانات نرم افزاري شركت هاي بزرگ اينترنتي آمريكا حركت خواهد كرد. بدين منظور دولت اوباما صادرات نرم افزارهاي اينترنتي شركت هاي آمريكايي به ايران را از شمول قانون محدوديت هاي تحريمي ايران استثنا كرده است .

يك سخنگوي گوگل گفته است كه علي رغم رفع محدوديت دانلود نرم افزارهاي اين شركت در ايران ، اما هنوز كاربران اينترنت در كشورهايي چون كوبا ، سوريه ، سودان و كره شمالي مجاز به دسترسي به نرم افزارهاي اين شركت نيستند.

ماست ها را کیسه کردند...!!

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است. مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد. چون چندی بدین منوال گذشت؛ برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: چه جور ماستی می خواهی؟

ماست معمولی یا ماست مختارالسلطنه! مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید.

ماست فروش گفت: ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و با قیمت دلخواه. اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان میبینید و

یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز لقب دادیم.

حال کدام می خواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش رامحکم ببستند. سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش ببستند. سپس به او گفت: آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی! چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند،

همه ماست ها را کیسه کردند.

تفکر دلفینی

تفکر دلفینی  

 همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روش‌های منحصر به فردی داریم. بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد.
اما چگونه می‌توانیم كلیدی پیدا كنیم كه روابط خانوادگی، عاطفی و حرفه‌ای ما را تسهیل كند؟ و چگونه می‌توانیم راه‌حلی بیابیم كه برای همه اشخاص راضی‌كننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟

نویسندگان كتاب راهبرد دلفینی كلید این امر را تنها در همكاری و انعطاف‌پذیری می‌دانند. آنها معتقدند كه به طور كلی، انسان‌ها را همانند موجودات دریایی می‌توان به 3 طبقه تقسیم كرد: ماهی‌های كپور، كوسه‌ها و دلفین‌ها.

دسته اول: ماهی‌های كپور هستند كه همیشه ماهی‌های قربانی‌اند‌ زیرا پیوسته توسط دیگر ماهی‌ها خورده می‌شوند. در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسان‌ها نیز چنین‌ هستند؛ یعنی برخی از انسان‌ها در زندگی خود نقش ماهی كپور را بازی می‌كنند. آنها كم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن  شخص می‌شوند و حتی ممكن است قربانی روابط غلط و تفكرات منفی خود شوند.

   دسته دوم: كوسه ماهی‌ها هستند كه روش (برندهبازنده) را به كار می‌گیرند. برای اینكه من برنده شوم‌ تو باید بازنده باشی و این كار باید بدون هیچ تمایز و تفاوتی انجام گیرد. برای كوسه‌ماهی، هر نوع ماهی، دشمن به حساب می‌آید. هر ماهی یك وعده غذایی بالقوه است. شاید ما نیز این نقش را بازی كرده باشیم ‌یا حداقل در زندگی حرفه‌ای یا شخصی خود با كوسه‌هایی برخورد كرده باشیم.

دنیای سازمان‌ها و دنیایی كه ما در آن كار می‌كنیم از دیرباز دنیای كوسه‌ها تلقی می‌شود كه گاه صحبت از كاركنانی می‌شود كه برای رسیدن به مقام‌های بالا یكدیگر را می‌درند. در دنیای پررقابت امروز، حتی سازمان‌ها گاهی اوقات به طور موذیانه به سازمان‌های دیگر حمله می‌كنند. به طور خلاصه انسان‌هایی را می‌توان یافت كه كم و بیش در حال رقابت دائمی از نوع برنده- بازنده هستند.

  دسته سوم: نوع دیگری از حیوانات دریایی دلفین‌ها هستند. این پستاندار آبزی بزرگ
به طور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همكاری است و در ارتباطات خود شیوه برنده- برنده را برگزیده است.

 دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی می‌كند. او هیچ كمبودی ندارد و می‌خواهد كه همه چیز را با همگان تقسیم كند. اگر یك دلفین زخمی شود، 4دلفین دیگر او را همراهی می‌كنند تا خود را به گروه برساند. داستان‌های زیادی نیز وجود دارد كه در آنها دلفین‌ها جان انسان‌ها را نجات داده‌اند. پژوهش‌های انجام شده در سان‌دیه‌گو  نشان داده‌است كه دلفین‌ها علاوه بر داشتن روحیه همكاری بسیار باهوش‌ هستند. حتی برخی از پژوهشگران آنها را باهوش‌ترین موجودات روی زمین دانسته‌اند.

تحقیق زیر روحیه همكاری و روش‌های برنده- بازنده و برنده- برنده  را به خوبی آشكار می‌سازد. در سان‌دیه‌گو  پژوهشگران 95 كوسه و 5 دلفین را به مدت یك هفته در یك استخر بزرگ رها كرده و به مطالعه حالات رفتاری آنها پرداختند. ابتدا كوسه‌ها به یكدیگر حمله كردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفین‌ها حمله‌ور شدند.

دلفین‌ها فقط می‌خواستند با آنها بازی كنند ولی كوسه‌ها بی‌وقفه به آنها حمله می‌كردند. سرانجام دلفین‌ها به آرامی كوسه‌ها را محاصره كرده و هنگامی كه یكی از كوسه‌ها حمله می‌كرد آنها به ستون فقرات پشت  یا دنده‌هایش می‌كوبیدند و آنها را می‌شكستند. به این ترتیب كوسه‌ها یكی بعد از دیگری كشته می‌شدند. پس از یك هفته 95 كوسه مرده و 5 دلفین زنده در حالی كه با هم زندگی می‌كردند در استخر دیده شدند.

ارتباط هدایت شده در جهت راه‌حل‌ها، تمایزهای پرباری را برای روشن كردن زندگی حرفه‌ای و ‌شخصی ارائه می‌دهد. كوسه تمایزی انجام نمی‌دهد. در دنیای او برای برنده شدن‌دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند. ولی دلفین‌ها بسیار انعطاف‌پذیرند زیرا در دنیایی سرشار از تشخیص‌های پربار زندگی می‌كنند.

بیایید یكبار دیگر ماجرای استخر سان‌دیه‌گو را مرور كنیم. وقتی یك كوسه با یك دلفین روبه‌رو می‌شود چه اتفاقی می‌افتد؟ كوسه حمله می‌كند چون روش ارتباطی او برنده- بازنده است‌ ولی دلفین با انعطاف‌پذیری خاص خود فرار می‌كند و می‌گوید من در دنیایی سرشار از ثروت و وفور نعمت زندگی می‌كنم. در دریا برای همه به اندازه كافی غذا هست پس بیا با هم بازی و همكاری كنیم. كوسه دوباره حمله می‌كند و دلفین فرار می‌كند. كوسه توانایی درونی لازم را برای خارج شدن از تنگ‌نظری  ندارد، بنابراین مجددا حمله می‌كند.

دلفین كه می‌بیند دیگر چاره‌ای ندارد می‌گوید: من آنقدر انعطاف‌پذیری دارم كه در موقع مناسب به یك كوسه تبدیل شو‌م پس حالا آماده رویارویی باش.اگر به طور تصادفی، كوسه آنقدر هوش داشته باشد كه بفهمد حریف دلفین نمی‌شود و بخواهد در بازی و همكاری با او شركت كند، دلفین به راحتی او را می‌بخشد و طوری با او رفتار می‌كند كه انگار یك دلفین است.

تاكید كتاب راهبرد دلفینی این است كه روحیه انعطاف‌پذیری و همكاری دلفینی می‌بایستی در همه ادارات، سازمان‌ها، موسسات، مدارس، خانواده‌ها وحتی زوج‌ها تعمیم یابد‌ زیرا همه ما در سطوح مختلف دلفین‌هایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به مسائل ناخوشایند از انعطاف‌پذیری لازم برای تبدیل شدن به یك كوسه برخورداریم ولی این كار باعث نمی‌شود كه دوباره به روحیه دلفینی خود باز نگردیم

 

 

با این اوصاف: به نظر شما با همدیگر به شکل دلفین رفتار کنیم و یا کوسه ماهی؟

مارتین لوتر و ماجرای سند جهنم

ماجرای خواندنی از مارتین لوتر بنیانگذار پروتستاتیسم دینی

 در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت ر...ا از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم.کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه. مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی دهم. این شخص مارتین لوتر بود که با این حرکت، نه تنها ضربه ای به کسب و کار کلیسا زد، بلکه با پذیرش مشقات فراوان، خود را برای اینکه مردم را از گمراهی رها سازد، آماده کرد.

وصیت نامه وحشی بافقی

" روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا   سیــــر   شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا  حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید  واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت"ء

ده عامل شکست نوآوری

نبود فرهنگي كه از نوآوري حمايت كند؛
احساس مالكيت نكردن و از آن خود ندانستن سازمان توسط مديران؛
فقدان يك فرايند گسترده و فراگير جهت نوآوري؛
 تخصيص ندادن منابع كافي براي اين فرايند؛
عدم ارتباط بين پروژه ها و طرحها با استراتژي سازمان؛
صرف نكردن زمان و انرژي كافي براي رفع ابهامات سازماني؛
ايجادنكردن تنوع در فرايندها (عقايد مختلف و متضاد)؛
توسعه نـدادن ابـزارها و سنجشهـاي انـــدازه گيري پيشـرفت؛
عدم وجود مربيان و مديران توانا در تيم هاي نوآوري؛
فقدان يك سيستم ايده پرداز مديريتي.
ادامه نوشته

اسکناس صد یوروئی

درست هنگامي است که همه در يک بدهکاري بسر مي برند و هر کدام بر مبناي اعتبارشان زندگي را گذران مي کنند. ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمندي وارد شهر مي شود. او وارد تنها هتلي که در اين شهر است مي شود، اسکناس 100 يوروئي را روي پيشخوان هتل ميگذارد
و براي بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا مي رود.

صاحب هتل اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و در اين فاصله مي رود و بدهي خودش را به قصاب مي پردازد.
قصاب اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک مي رود و بدهي خود را به او مي پردازد.

مزرعه دار، اسکناس 100 يوروئي را با شتاب براي پرداخت بدهي اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدهد.تامين کننده سوخت و خوراک دام براي پرداخت بدهي خود اسکناس 100 يوروئي را با شتاب به داروغه شهر که به او بدهکار بود ميبرد.

داروغه اسکناس را با شتاب به هتل مي آورد زيرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه دوست خودش را يکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.

حالا هتل دار اسکناس را روي پيشخوان گذاشته است.
در اين هنگام توريست ثروتمند پس از بازديد اتاق هاي هتل برميگردد و اسکناس 100 يوروئي خود را برميدارد و مي گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک مي کند.

در اين پروسه هيچکس صاحب پول نشده است.
ولي بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهي بهم ندارند همه بدهي هايشان را پرداخته اند و با يک انتظار  خوشبينانه اي به آينده نگاه مي کنند.

خوب است که بدانيد، دولت انگلستان در طول دوره موجوديتش از آغاز تا کنون ، به اين نحو معامله مي کند!!!!

آدمها مثل کتابها هستند

قطعه یی از دکتر قیصر امین پور

بعضی از آدم ها جلد زرکوب دارند. بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازک.

بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می‌شوند و بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی از آدم ها ترجمه شده‌اند.

بعضی از آدم ها تجدید چاپ می‌شوند و بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدم ها با حروف سیاه چاپ می‌شوند و بعضی از آدمها صفحات رنگی دارند.

بعضی از آدم ها تیتر دارند، فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدمها نوشته‌اند: حق هرگونه استفاده ممنوع و محفوظ است.

بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند، بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می‌رسند و بعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمی‌شوند.

بعضی از آدم ها را باید جلد گرفت، بعضی از آدمها را می‌شود توی جیب گذاشت، بعضی از آدمها را می‌توان در کیف مدرسه گذاشت.

بعضی از آدم ها نمایشنامه‌اند و در چند پرده نوشته می‌شوند. بعضی از آدمها فقط جدول و سرگرمی دارند و بعضی از آدمها معلومات عمومی هستند 

بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند و بعضی از آدمها غلط چاپی دارند 

از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها باید جریمه نوشت.

بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت 

بعضی از آدم ها مخصوص نوجوانان نوشته می‌شوند و بعضی مخصوص بزرگسالان.

بعضی از آدم هایی که مخصوص نوجوانان نوشته می‌شوند خیلی کودکانه و سطحی هستند

ادامه نوشته

خانه دوست کجاست؟

 من دلم مي خواهد

خانه اي داشته باشم پر دوست

کنج هر ديوارش

دوستهايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسي مي خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند

شرط وارد گشتن

شست و شوي دلهاست

شرط آن داشتن

يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي کوبم  

روي آن با قلم سبز بهار

مي نويسم اي يار

خانه ي ما اينجاست

تا که سهراب نپرسد ديگر

" خانه دوست کجاست؟ "

فريدون   مشيري

ای بهار

پیشکش به همه دوستان و عزیزان...

قطعه ای از فریدون مشیری با آرزوی سالی خوب و سرشار از موفقیت برای شما

ای بهار

ای بهار

تو پرنده ات رها، بنفشه ات به بار

می وزی  پُر از ترانه، می رسی پُر از نگار

هر کجا رهگذار  تُست

شاخه های ارغوان شکوفه  ریز، خوشه اقاقیا ستاره بار

بید مشک زرفشان

لشکر ترا طلایه دار

بوی نرگسی که میکنی نثار، برگ تازه ای که می دهی به شاخسار

چهره تو در فضای کوچه باغ

شعر دلنشین روزگار، آفرین آفریدگار

ای طلوع تو، در میان جنگل برهنه

چون طلوع سرخ عشق، پشت شاخه کبود انتظار

ای بهار

ای همیشه  خاطرات عزیز!

عاقبت کجا؟  کدام دل؟  کدام دست؟  آشتی دهد من و تُرا؟

تو  به  هر کرانه گرم  رستخیز

من خزان جاودانه پشت میز

یک جهان ترانه ام  شکسته در گلو

شعر بی جوانه ام نشسته  روبرو

پشت این دریچه های بسته

می زنم  هَوار

ای بهار، ای بهار

ای بهار

قانون بازگشت

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد. غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی  صحبت کردند . بعد صحبت به وجود خدا رسید .

مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد.

چوپان زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند . بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس . صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .

سپس چوپان گفت : زندگی همین دره است ، آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛ و آوای انسان ، سرنوشت او . آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ، اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد .

"خداوند پژواک کردار ماست ."                             {پائولو کوئیلو} 

رابطه کاشف پنی سیلین و وینستون چرچیل

اسمش فلمينگ بود . کشاورز اسکاتلندي فقيري بود. يک روز که براي تهيه معيشت خانواده بيرون رفت، صداي فرياد کمکي شنيد که از باتلاق نزديک خانه مي آمد. وسايل خود را انداخت و به سمت باتلاق دويد.در آن محل، پسر وحشتزده اي رو ديد که تا کمر تو لجن سياه فرو رفته بود و داد ميزد و کمک مي خواست. فلمينگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدريجي و وحشتناک نجات داد.

روز بعد، يک کالسکه تجملاتي در محوطه کوچک کشاورز ايستاد.نجيب زاده اي با لباسهاي فاخر از کالسکه بيرون آمد و گفت  پدر پسري هست که فلمينگ نجاتش داد.

نجيب زاده گفت: ميخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگي پسرم را نجات داديد.

کشاورز اسکاتلندي گفت: براي کاري که  انجام دادم چيزي نمي خوام و پيشنهادش رو رد کرد.

در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعيتي بيرون اومد. نجيب زاده پرسيد: اين پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله.” من پيشنهادي دارم.اجازه بدين پسرتون رو با خودم ببرم و تحصيلات خوب يادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآينده مردي ميشه که ميتونين بهش افتخار کنين” و کشاورز قبول کرد.

بعدها، پسر فلمينگ کشاورز، از مدرسه پزشکي سنت ماري لندن فارغ التحصيل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمينگ کاشف پني سيلين معروف شد.

سالها بعد ، پسر مرد نجيب زاده دچار بيماري ذات الريه شد. چه چيزي نجاتش داد؟ پني سيلين.

اسم پسر نجيب زاده  چه بود؟ وينستون چرچيل

دیدگاه بازاریابی ملانصرالدین


ملا نصرالدين هميشه اشتباه مي‌كرد 

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام. 


  شرح حكايت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک)
ملا نصرالدين با بهره‌گيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كم‌تر و ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق مي‌بخشد. او از يك طرف هزينه كمتري به مردم تحميل مي‌كند و از طرف ديگر مردم را تشويق مي‌كند كه به او پول بدهند .

«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

  شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)
ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است. او به خوبی می دانسته که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند. او می دانسته که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست ندارند و تحقیر می کنند. در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می آورده است.

«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آنها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »  

شرح حکایت 3 (دیدگاه حکومت ماکیاولی)

ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های  مردم داشته است. او به خوبی می دانسته هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم ، شما نقره را بر می دارید آنها احساس میکنند که طلا را به آنها بخشیده اید! و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است .و این زمان به اندازه آگاهی و درک مردم میتواند کوتاه شود. هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان هدیه شده طولانیتر خواهد بود. در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می آورده است.

«اگر بتوانی ضعفهای مردم را بفهمی میتوانی سر آنها کلاه بگذاری ! و آنها هم مدتی لذت خواهند برد!. »

نقش و توانمندی های لازم برای مدیران فناوری اطلاعات در سازمان ها

طبق تعریف ویکی پدیا، CIO یا Chief information Officer عنوان شغلی است که در سطحی کلان برای مسئول دپارتمان IT بکار می رود.

CIO در سازمان معمولا به Chief Operation Officer و یا Chief Executive Officer گزارش می دهد. در سازمانهای ایرانی دپارتمان IT هم گاهی زیر مجموعه واحد طرح و برنامه است و در مواقعی که مدیر ارشد یا همان CEO درک خوبی از کارکرد فناوری اطلاعات در سازمان داشته باشد، مدیر IT را زیر مجموعه خودش قرار می دهد. در بعضی از سازمانها (البته غیر ایرانی) CIO ممکن است عضوی از هیات مدیره هم باشد.

با توجه با کوتاهی عمر این نقش در سازمانها، شرایط احراز یکسانی در هر سازمان وجود ندارد. در واقع در هر سازمان افراد با تخصص ها و گرایشهای متفاوت ممکن است بعنوان مدیر IT انتخاب شوند. بیتشر این افراد کسانی هستند که دارای پیشینه فنی در زمینه های مختلف امور کامپیوتر می باشند و یا کسانی هستند که دوره های MBA را گذرانده اند. افرادی که فارغ التحصیل رشته های MBA می باشند، به این دلیل که معمولا درک خوبی از مفاهیم مدیریت و مدیریت استراتژیک دارند، می توانند اهداف سازمان را بشناسند و خدمات IT را با اهداف هماهنگ کنند. در سازمانهای ایرانی هم کمابیش چنین شرایطی حاکم است. بیشتر افرادی که پیشینه فنی دارند به این سمت می رسند، اما در شرکتهای دولتی ممکن است شرایط به گونه دیگری باشد و افراد با تخصصهای غیر مربوط هم بعنوان مدیر IT انتخاب شوند. در نهایت داشتن دانش عمومی مدیریت، مثل هر نقش مدیریتی دیگر در سازمان می تواند به شخص مدیر IT کمک شایانی نماید.

 

در نظر سنجی از ۵۰۰ مدیر IT خواسته شده تا از میان سه مورد ارتباطات، آشنایی با فرآیندهای و عملکرد سازمان و تفکر استراتژیک، مهمترین را انتخاب نمایند. ۷۰ درصد از افراد به ارتباطات، ۵۸ درصد به آشنایی با فرآیندهای سازمانی و ۴۶ درصد به تفکر استراتژیک رای داده اند. مورد توجه قرار گرفتن مقوله ارتباطات برای مدیران IT نشان می دهد که این دسته از افراد عقیده دارند باید نقشی کلیدی در برنامه ریزی و پیشبرد اهداف سازمان داشته باشند. این نظر سنجی در سایت cio.com منتشر شده است.

اما در این بخش به لیستی از توانمندیها اشاره می کنم:

۱- آشنایی با اهداف سازمان

از آنجایی که انجام اموره روزانه سازمان بر مبنای خدمات نرم افزاری و سخت افزاری صورت می پذیرد، درک استراتژی و اهداف سازمان به مدیر IT کمک خواهد کرد تا برنامه بهینه ای برای ارائه خدمات به سازمان تدوین نماید. خدماتی که نه فراتر از نیاز سازمان باشد و نه کمتر از نیاز سازمان.

۲- مهارتهای ارتباطی

همانطور که در نظرسنجی انجام شده هم مشخص شد، مهارتهای ارتباطی از اهمیت بالایی برخوردار است. برقراری ارتباطات موثر امروزه برای مدیران بعنوان یک ویژگی اصلی شناخته می شود. چرا که جلب همکاری دیگران تنها با برقراری ارتباط موثر امکان پذیر خواهد بود. این ارتباطات بصورت ۳۶۰ درجه باید برقرار شود. یعنی ارتباط با مدیران بالا دست، ارتباط با مدیران هم سطح و ارتباط با مدیران و کارشناسان پایین دست. (مبحث ارتباطات را در آینده و در مطلبی جدا بررسی خواهم کرد.)

۳- دانش حسابداری

بر مبنای سیاستها در هر سازمان، بودجه ای برای امور مختلف تخصیص داده می شود که واحدهای IT نیز از دریافت این بودجه مستثنی نیستند. آشنایی با مفاهیم حسابداری (مالی و مدیریت) می تواند به مدیر IT کمک کند تا هزینه تمام شده خدمات را محاسبخ نموده و نحوه مصرف بودجه مورد اختیار را تحت کنترل در آورد. این نکته بسیار مهم است چرا که معمولا در بسیاری از پروژه های فناوری اطلاعات بخصوص پروژه های نرم افزاری تخمین و برآورد هزینه اشتباه می تواند باعث شکست پروژه و صرف هزینه های بیتشر از پیش بینی شود.

۴- پایبندی به آموزش

سرعت رشد فناوری در شاخه های مختلف بسیار بالاست. برای رفع نیازهای جدید سازمان نیاز به آشنایی با فناوریهای جدید غیر قابل چشم پوشی است. پس پایبندی یک مدیر IT به سیاستهای آموزشی می تواند به خود او و افراد تحت رهبری اش کمک کند تا با در اختیار داشتن دانش روز، بخوبی نیازها را شناسایی کرده و بهترین راه حلها را انتخاب نمایند. ضمن اینکه باید توجه داشت در رشته هایی مثل فناوری اطلاعات همیشه پایبندی به سنتها مناسب نیست و عنصر “تغییر” را باید بعنوان بخشی از این شاخه پذیرفت.

۵- آشنایی با مفاهیم رفتار سازمان

استفاده از خدمات فناوری اطلاعات همیشه به تغییر در عادتهای کاربران می انجامد و بروز تغییر در عادتهای افراد با مقاومت روبرو می شود. هیچگاه نمی توان به آثار فرهنگی (Cultural Issues) استفاده از تکنولوژی در سازمان بی توجه بود. آشنایی با فرهنگ سازمان و مدیریت رفتار افرادو همچنین مدیریت تغییرات به مدیر IT کمک می کند تا پروژه های مورد نظر را بهتر به انجام برساند. البته بدیهی است که نیازی نیست تا مدیر IT متخصص تمام این موارد باشد و می تواند از مشاوران و کارشناسان این امور استفاده نماید اما آگاهی از وجود چنین موضوعاتی در آنالیز سناریوهای واقعی بسیار موثر خواهد بود.

۶- آشنایی با مفاهیم رهبری

بطور کلی آشنایی با مفاهیم نوین مدیریت برای مدیران IT یک الزام بی چون و چراست. اهمیت این موضوع هنگامی دوچندان می شود که مدیر IT خود قبل تر یک شخص فنی تمام عیار بوده. در چنین شرایطی خطر مدیریت ذره بینی و اشتباهاتی از این دست بیشتر وی را تهدید خواهد کرد. درک اهداف سازمان و انتقال صحیح این اهداف به افراد تحت رهبری می تواند کارایی دپارتمان IT را افزایش دهد.

۷- آشنایی با مفاهیم سخت افزاری و نرم افزاری کاربردی در سازمان

شاید بپرسید مگر می شود که مدیر IT با این موارد آشنا نباشد؟ پاسخ مثبت است. چنین اتفاقی بخصوص در ارگانهای دولتی رخ می دهد. گاه افراد با تخصصها و گرایشهای مختلف به سمت مدیریت IT می رسند. پس آشنایی با مفاهیم کلان و کاربردی نرم افزاری و سخت افزاری برای مدیر بسیار مهم است. بعنوان مثال در صورت استفاده سازمان از راهکارهای ERP مدیر باید اهداف، کاربردها و تاثیرات استفاده از این راهکارها را بخوبی بشناسد. یا تاثیرات استفاده از تکنولوژی VoIP در سازمان را باید تشخیص دهد تا در گزارشات خود بتواند به آورده های استفاده از تکنولوژیها و راهکارها اشاره نماید.

۸- آشنایی با مفاهیم مدیریت پروژه

از آنجایی که استقرار راهکارها و خدمات جدید فناوری اطلاعات در سازمانها بصورت پروژه ای انجام می پذیرد (تفاوتی نمی کند که پروژه درون سازمان انجام شود و یا برون سپاری شود) آشنایی با مفاهیم مدیریت پروژه به مدیر IT کمک خواهد کرد تا بتواند بر پیشرفت کارها نظارتی موثر داشته باشد و بتواند در موقعیت مناسب تهدیدها و فرصتهای پروژه را شناسایی نموده و تصمیمات مناسب را اتخاذ نماید.

۹- آشنایی با مفاهیم مدیریت خدمات

چه بخواهیم و چه نخواهیم نتیجه کارهای دپارتمان IT در سازمان بصورت خدمات به استفاده کنندگان ارائه می شود. آشنایی با مفاهیم مدیریت خدمات به مشتریان در ارتقاء سطح رضایت مصرف کنندگان خدمات نقشی موثر خواهد داشت. بررسی زمان پاسخ گویی به درخواستها، نحوه برخورد کارشناسان IT با کاربران، برآورد هزینه خدمات و … از این دست موارد می باشد.

۱۰- آشنایی با استانداردها

در زمینه مدیریت IT مشابه دیگر شاخه های مدیریتی استانداردهایی وجود دارد که آگاهی از آنها یک الزام می باشد. بعنوان مثال ISO 20000 یکی از این موارد است که اولین استادارد مدیریت خدمات IT محسوب می شود. همچنین شناخت و پیاده سازی ITIL می تواند به افزایش کیفیت فعالیتهای واحد IT کمک نماید

وسایل برای استفاده کردن هستند . انسانها برای دوست داشتن هستند

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.. ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید. مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که در دستش داشت، این کار را می کرد!


در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد .
وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: کی انگشتانم دوباره رشد می کنند؟

مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که از کرده خود بسیار ناراحت و پشیمان بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود :
دوستت دارم بابایی

روز بعد آن مرد خودکشی کرد !

عصبانیت و دوست داشتن هیچ حد و حدودی ندارند. دومی را انتخاب کنید تا یک زندگی زیبا و دوست داشتنی داشته باشید. این را نیز به یاد داشته باشید که :
وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن. اما مشکل جهان امروز این است که انسانها مورد استفاده واقع می شوند و به وسایل عشق ورزیده می شود.
بیایید همواره این گفته را به یاد داشته باشیم:

وسایل برای استفاده کردن هستند.
انسانها برای دوست داشتن هستند.


مواظب افکارتان باشید، آنها به کلمات تبدیل می شوند.
مواظب کلماتی که به زبان می آورید، باشید، آنها به رفتار تبدیل می شوند.
مواظب رفتارتان باشید، آنها به عادت ها تبدیل می شوند.
مواظب عادت هایتان باشید، آنها شخصیت شمار را شکل می دهند.
مواظب شخصیت تان باشید، چون سرنوشت شما را می سازد .

این مطلب خواندنی را از استاد همایون امامی دریافت کردم.

گفتگوی شتر و بچه


آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:
بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟
شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟
بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟
شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.
بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟
شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.
بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... .
بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم... ..
شتر مادر: بپرس عزیزم.
بچه شتر: پس الانه ما در این باغ وحش چه می کنیم؟
 
 
نتیجه گیری:
مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید... پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟