هراس اخلاقی در شبکههای اجتماعی
هراس اخلاقی [moral panic]یکی از ترفندهای جذب مخاطب در رسانهها است. به این مفهوم که برخی موضوعات اجتماعی که برای شهروندان حساس هستند، به قدری بزرگنمایی میشوند که همه شهروندان نسبت به موضوع احساس خطر میکنند؛ درصورتیکه شاید سوژه استثنا یا فوقالعاده محدود و غیرقابلتعمیم باشد.
در سالهای دور موضوع هراس اخلاقی تحت عنوان «خفاش شب» ازسوی رسانهها برجسته شد که سوژه، فردی بود که با اغفال زنان خیابانی و سپس قتل آنان، وحشت زیادی را در کشور ایجاد کرد؛ بهنحویکه بانوان در شهرهایی که حتی بیش از هزار کیلومتر با شهر مورد نظر نیز فاصله داشتند، جرئت خروج از منزل را در شب نداشتند. درصورتیکه مشخص بود این قتلها فقط در شهری خاص رخ میدهند و دلیلی برای ترس شهروندان دیگر شهرها وجود ندارد.
این ترفند رسانهای جذب مخاطب، ناخواسته و ناآگاهانه بهوسیله شبکههای اجتماعی در حال استفاده است؛ به این مفهوم که در مدرسهای معاونی، اقدام به پخش فیلمهای نامناسب برای کودکان میکند و رسانههای اجتماعی به جای بررسی موضوع از دیدگاه روانشناسی و محرومیت یا سوابق اخلاقی این شخص که جنبه فردی دارد، آن را به موضوعی اجتماعی تعمیم میدهند و تبدیل میکنند. به تعبیر دیگر شخصی با نداشتن احتمالا تعادل اقداماتی خلاف هنجارها و اخلاق انجام میدهد که این امر موضوعی فردی است و میتواند در هر اجتماع دیگری نیز رخ دهد و تنها کاری که میشود کرد، آموزش مناسب به کودکان در محافظت از خود و همچنین سیستمهای نظارتی برای کاهش این موضوع است.
اما برخلاف این فرایند انتشار خبر، سوژهای فردی تبدیل به موضوعی اجتماعی و هراسبرانگیز میشود و با پروبالدادن به آن در شبکههای اجتماعی و تفاسیر گوناگون و البته منفی، سوژه تبدیل به «هراس اخلاقی» میشود؛ بهنحویکه شهروندان و به ویژه مادران جرئت فرستادن کودک خود به کوچه و خیابان را ندارند و حتما سعی میکنند حتی برای یک خرید کوچک خود نیز با کودکشان همراه شوند. درصورتیکه هیچگونه آمار و ارقامی، افزایش جرم و جنایت نسبت به کودکان را گزارش نداده است. به تعبیر دیگر هرچند رسانههای اجتماعی در همهجا حضور دارند [مانند این مدرسه]و آمار ثبتی در تمامی دستگاهها ایجاد شده است که موارد پنهان گذشته را امروزه علنی کردهاند، بازهم شواهدی دال بر افزایش آمار مربوطه دیده نمیشود.
در نهایت باید عنایت داشت که بیشتر شهروندان که خود ادارهکنندههای شبکههای اجتماعی هستند، از تکنیکهای رسانهای و پیامدهای آن آگاهی ندارند و فقط الگوهایی را از رسانههای دیگر آنهم به صورت ناخودآگاه تقلید میکنند که این امر اگر در کنار پایینبودن «سواد رسانهای» مخاطبان قرار داده شود، نتیجه آن میشود که برخی مسائل پیشپاافتاده و استثنا، در کشور تبدیل به بحران اجتماعی میشوند؛ درصورتیکه وظیفه رسانههای بزرگ و معتبر این است که ۱- شهروندان را با تکنیکهای رسانهای آشنا کنند که از هر روشی برای انعکاس و بازنشر اخبار رویدادها استفاده نکنند ۲- سطح سواد رسانهای شهروندان را ارتقا بخشند تا تحت تأثیر هر پیامی قرار نگیرند و با نگاهی انتقادی پیامها را گزینش و تحلیل کنند ۳- از مباحثه و کامنتگذاشتن بهعنوان یک عادت برای هر پیامی اجتناب ورزند که این کامنتها خود باعث تشدید تأثیر سوء پیام در شبکههای اجتماعی خواهد بود.